نوشتهی مالیز رووِن
مترجم: عبدی کلانتری
چاپ اول به فارسی: آگست ۲۰۱۶
آنچه میخوانید مقالهای است در معرفی کتاب دولت اسلامی: خلافت دیجیتال نوشتهی عبدالباری عطوان روزنامه نگار فلسطینی الاصل مقیم لندن و سردبیر پیشین «القدس العربی» (انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۲۰۱۵). او کتاب دیگری نیز دربارهی «القاعده» و «اسامه بن لادن» نوشته است. نویسندهی این مقاله مالیز رووِن (Malise Ruthven) از کارشناسان اسلام سیاسی است و در این زمینه چند کتاب تألیف کرده است.
در تاریخ نوامبر ۲۰۰۱، دو ماه پس از حملهی القاعده به «مرکز تجارت جهانی» در نیویورک و ساختمان پنتاگون در ایالت ویرجینیا، مقالهای در «گاردین» (لندن) به چاپ رسید به قلم «جیمز بیوکان» رُمان نویس و گزارشگر رویدادهای خاورمیانه، که در آن نویسنده به گونهای تخیلی صحنهای را توصیف میکند که در آن «اسامه بن لادن» مهمترین تروریست تحت تعقیب در آن زمان پیروزمندانه وارد مکـّه میشود:
آن شب، یک شب معمولی نبود بلکه مقدس ترین شامگاه در مبارک ترین ماه اسلام (لیلت القدر) بود که طبق روایت قرآن در آن وحی به پیامبر نازل شده بود. حالا بیش از پنجاه هزار نفر در صحن داغ مسجد و خیابانهای اطراف گرد آمده بودند تا نماز شب را به جاآورند. شیخ عبدالرحمن که صدای خوش او آوازهی جهان اسلام بود قصد منبر کرد اما به محض آنکه قدم جلو گذاشت دستی عبای او را گرفت و به سمت خود کشید. ولوله در جمعیت افتاد. به جای امام فرد دیگری پا پیش گذاشت، مردی بلند قامت و بدون سلاح در ردای سفید حج که چهرهاش را میشد همزمان بر صفحهی میلیونها تلویزیون مشاهده کرد: اسامه بن لادن، و در الترام او رزمندگان وفادارش . . . مردان جوان مسلح از میان جمعیت پدیدار شدند و بر درها و مدخلها قفل نهادند و در گوشه ـ کنار تالارها به حالت آماده باش برای شلیک مستقر گشتند. و این چنین بود که قیام آغاز شد، قیامی که به سرنگونی پادشاهی آل سعود در عربستان انجامید.
هرچند اکنون جزییات این داستان تخیلی که توصیفی از «بدترین کابوس غرب» به دست میدهد تغییر کرده، اما این سناریو امروزه که چهارده سال از آن تاریخ میگذرد، به مراتب باورپذیرتر شده است. بن لادن توسط نیروهای رزمی ویژهی آمریکایی (Navy SEAL) در ماه مه ۲۰۱۱ کشته شد، اما جانشین او «ایمان الظواهری» رهبر جدید القاعده (مرکز) بنا به گفتهی عبدالباری عطوان دیگر اهمیتاش را از دست داده است. جانشین حقیقی و رسمی بن لادن کسی نیست مگر «ابوبکر البغدادی» خلیفهی مرموزِ دولت اسلامی در عراق و شام (داعش یا «آی سیس» ISIS). ابوبکر بغدادی، به عنوان «امیر المؤمنین» در خلافت ِتازه تأسیس ِ داعش تهدیدی است به مراتب سهمناکتر برای غرب و رژیمهای خاورمیانه که توسط تسلیحات غربی پابرجا ماندهاند نظیر پادشاهی سعودی؛ تهدیدی که هرگز بن لادن نمیتوانست از غارهای افغانستان و از پناهگاهش در پاکستان متوجه منافع غرب کند.
به گفتهی عطوان در کتاب «داعش: خلافت دیجیتال» یکی از مهمترین عوامل این تحول قدرت و نیرو گرفتن خلافت اسلامی، تخصص کامپیوتری یا دیجیتالی گردانندگان خلافت است که حضوری چشمگیر در شبکههای اجتماعی دارند. عامل دیگر آن است که خلافت بر مساحتی از خاک تسخیرشده میان شرق سوریه و غرب عراق حکم میراند که بزرگتر از خاک بریتانیا است! همان طور که «یورگن تودن هوفر» سیاستمدار و مؤلف آلمانی به دنبال ده روز اقامت در سرزمینهای زیر کنترل داعش به تأکید گفته است، «ما باید درک کنیم که اکنون داعش یک کشـور محسوب میشود.»
عبدالباری عطوان در کتاب «خلافت دیجیتال»، بر اساس سفرهایی که به مرز سوریه ـ ترکیه داشته و مصاحبههای آنلاین با خود جهادگرایان و نیز امکان ملاقات با رهبران کشورهای عربی که برای او در این زمینه به عنوان یکی از معتبرترین روزنامه نگاران دنیای عرب تسهیلات قایل میشوند، تصویری به دست میدهد همه سویه از خلافت داعش به عنوان یک تشکیلات ِمنظم و مدبّر متشکل از کارآیی اداری و کارشناسی نظامی به همراه پیشرفتهترین تدابیر در کاربرد تکنولوژی اطلاعاتی و کامپیوتری.
ابوبکر بغدادی خلیفهی داعش بنا به دلایل امنیتی و نیز بالا بردن شأن باطنی و رازگونه اش، کمتر در مجامع ظاهر شده و به ندرت از خود ردی باقی میگذارد. به او لقب «الشـَبَح» و مرد نامرئی دادهاند زیرا به هنگام سخن گفتن با فرماندهاناش نقاب به چهره میزند. نام واقعی او «ابراهیم بن عواد بن ابراهیم البدری القریشی» است. به سال ۱۹۷۱ در شهر «سامره»ی عراق متولد شده، جایی که زمانی محل استقرار خلفای عباسی (۷۵۰-۱۲۵۸ میلادی) بود، همانها که الگوی رهبری او هستند. قبیلهی «بو بدری» که او تعلقاش را دارد از همان سلسلهای است که قبیلهی قریش یعنی قبیلهی محمد پیامبر اسلام را هم شامل میشود. به باور ِکلاسیک مسلمانان سـُنی، خلیفه باید از وابستگان قریش باشد.
طبق زندگی نامهی ابوبکر بغدادی که از سوی آژانس رسانهای «الحیات» در شبکههای اینترنتی منتشر شده، او از خانوادهای مذهبی برخاسته که چندین امام (پیشنماز) و تعدادی از علما (ی قرآنی) را شامل میشود. گفته میشود که تحصیلکردهی «دانشگاه اسلامی بغداد» است و مدارک لیسانس، فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) و دکترای خود را نیز از همان دانشگاه کسب کردهاست. تز دکترای او مربوط به مسایل فقه اسلامی و فرهنگ و تاریخ اسلام بوده است. دوران دانشجویی او مصادف با هنگامی است که صدام حسین دیکتاتور وقت عراق «کارزار ایمانی» را اعلام کرده بود تا با تشویق عصبیت دینی، احساسات ملی مردم را برای مقاومت در برابر تحریمات اقتصادی غرب برانگیزد. این تحریمها توسط ایالات متحده و به دنبال آزاد ساختن کویت (۱۹۹۱) از اشغال نظامی صدام، اِعمال شده بود.
در حالیکه کارنامهی دانشگاهی ابوبکر بغدادی به او این مشروعیت را میبخشد که در کنار رهبری سیاسی و نظامی، ادعای هدایت گری دینی هم داشته باشد ــ مرجعیتی که بن لادن و الظواهری نداشتند ــ باید اشاره کرد که تجربیات گستردهی او از میدانهای جنگ و شهرتاش به عنوان یک متخصص زیرک تاکتیکهای نظامی به او این توان را بخشیده که حمایت فرماندهان کارکشته و مدیران ارشد رژیم بعثی سابق عراق را از آن ِخود کند. درین باره عطوان مینویسد:
داعش همواره از این امتیاز برخوردار است که دست به حملات غافلگیرانه بزند تا به محض فراهم آمدن فرصت تهاجم بیاغازد. در عوض آنکه «نبرد دائم تا شهادت» را پیشه کند، در جایی که شانس پیروزی ناچیز باشد، بریگادهای داعش عقب مینشینند و ناپدید میشوند تا در زمان و محل مناسب و بهتر دوباره به هم بپیوندند.
برای نمونه در ماه ژانویهی ۲۰۱۵ به هنگامی که ائتلاف ِزیر رهبری آمریکا داعش را در خاک عراق زیر بمباران گرفته بودند، شورای نظامی داعش تصمیم گرفت فرماندهی نظامی خود را به سوریه انتقال دهد. به رزمندگان در خاک عراق دستور داده شد که در عراق ناپدید شوند و در همان حال خانههای تیمی و گُردان های ارتشی داعش در سوریه سر از خاک بیرون کشیدند. در نتیجه، داعش موفق شد سرزمینهای زیر کنترل خود را در سوریه از ماه اوت ۲۰۱۴ تا ژانویهی ۲۰۱۵ به دو برابر افزایش دهد. گرچه ممکن است بدبینان و شکاکان در صداقت بعثیهای سابق تردید کنند و انگیزهی آنها را در همکاری با داعش بازگشت به قدرت ِپیشین تعبیر کنند، اما احتمال موجهتر آن است که حمایت آنها از داعش از روی اعتقادات دینی باشد. با از دست دادن سرکردگی خود در عراق و به قدرت رسیدن شیعیان ِمنفوری که «کافر» تلقی میشدند، بعثیهایی که خود را سابقاً سکولار میدانستند اکنون لازم میبینند که به ایمان دینی خود بازگردند. نباید تصور کرد که اینان دیگر نمیتوانند از توان و دانشهای تخصصی خود بهرهگیرند. همان طور که عطوان توضیح میدهد، داعش «یک سازمان به نهایت متمرکز و دارای انضباط [اداری و نظامی] است» که شامل تشکیلات پیچیدهی امنیتی و اطلاعاتی شده، و دارای این قابلیت که تشکیلات وابستهای به وجود آورد که در سرزمینهای دیگر داعش را نمایندگی میکنند. خلیفه در رأس اقتدار است اما علارغم آنکه موعظه میکند که «مرا به هنگام خطا از مشورت خود دریغ ندارید»، هرگونه تهدید و مخالفت یا حتا اختلاف عقیده به سرعت سرکوب میشود. ابوبکر بغدادی دو معاون دارد که هر دو از اعضای سابق حزب بعث عراقاند. هر دوی آنها در «اردوگاه بوکا» زندانی و همبند بغدادی بوده اند؛ این اردوگاه زندان بزرگی است در جنوب عراق که آمریکا آن را میگرداند و امروزه به آن به چشم «دانشگاه جهادگرایان» مینگرند، محلی که بعثیهای سابق و شورشگران سـُنی مذهب موفق شدند میان خود پیوندهای دینی و ایدئولوژیک برقرار کنند. «ابومسلم ال ترکمانی» معاون اول بغدادی خود زمانی عضو تشکیلات مخوف اطلاعاتی ارتش صدام حسین بود. معاون دوم بغدادی «ابوعلی ال انباری» است که او هم زمانی سرلشگر والارتبهی ارتش عراق بود.
ابوبکر بغدادی و معاوناناش طراحان اصلی برنامههای داعش اند که سپس از طریق هـِرم ِقدرت به مدیران و فرماندهان رتبههای پایینتر ابلاغ شده، آنها نیز با امکانات و صلاحدید خود در مراکز زیر کنترل خلافت به اجرا در میآورند. علاوه براین، شورهای مشورتی و دپارتمانهای خاص زیر نظر کمیتههای ویژه که رهبرانشان عضو «کابینه»ی بغدادی اند در ادارهی امور دست دارند.
مقتدرترینِ این ارگانها «شورای شریعت» نام دارد که وظیفهی به اجراگذاشتن مجازاتهای دهشتناک برای «جنایت علیه محدودیتهای الله» (حدود) را به عهده دارد؛ از جمله قطع اعضای بدن و اعدام و نیز یک سلسله مجازات اسلامی که «تغزیر» خوانده میشود و هدف آنها بی آبرو کردن مجرم و مجبورکردن او به توبه است. در خلافت، پلیس شرع نیز (مشابه پلیس شریعت در عربستان سعودی) مسؤل اجرای قوانین اسلامی است. پلیس ِمتعارف اکنون در دولت داعش ادغام شده و افراد آن یونیفورم سیاه میپوشند؛ خودروهای پلیس نیز حالا آرم داعش را روی خود دارند. عطوان مینویسد، «دادگاههای شرع به همهی شکایات رسیدگی میکنند، اعم از اینکه دینی یا عرفی (مدنی) باشند، و شاکی میتواند یک فرد معمولی یا پلیس باشد.»
در قصبات و مراکز شهریای که در اثر جنگ و سقوط دولت مرکزی خدمات پلیس و دادگستری از میان رفته، این دادگاههای شرع در میان مردم محبوبیت دارند؛ شهروندان میتوانند مستقیماً به دادگاه شکایت ببرند و پرونده به سرعت به نحوی منصفانه به جریان میافتد. گفته میشود عدالت بیطرفانه اعمال شده و حتا سربازان داعش نیز مشمول همان مجازاتی خواهند شد که افراد غیرنظامی.
یک مسلمان سـُنی اهل شهرک «منبیج» (حوالی شهر حلب) که از سال ۲۰۱۴ زیر کنترل داعش است، فردی که [از لحاظ دینی و سیاسی] خود را «تندرو» نمیداند، به عطوان میگوید، «درحال حاضر، جرم وجنایت به کلی از میان رفته و این امر مدیون شیوههای سازشناپذیر داعشیان و ثابتقدمی آنهاست.» مالیات زیر عنوان «زکات» وصول و در مواردی به افراد فقیر و خانوادههای بی خانمان داده میشود که از دیگر مناطق سوریه به آنجا آمده و اکنون نیمی از جمعیت شهر را تشکیل میدهند. منبع خبر عطوان به او میگوید اکثر کسانی که تحت ِخلافت زندگی میکنند سیاستهای آموزشی داعش را میپذیرند. هرچند تمرکز مواد آموزشی بر اسلام است اما تعلیم علوم تجربی نیز بسیار جدی گرفته میشود. (عطوان سندی در این باره ارائه نمیدهد.) گذشته از این، معلمان برای نخستین بار پس از ماهها بی حقوقی در نظام پیشین میتوانند دستمزدشان را دریافت کنند.
«شورای آموزش» ناظر بر سیاستهای آموزش و پرورش و مواد درسی است که پایه در اسلام ِسلفی دارد، با برداشتی بنیادگرایانه از مفاد قرآن و قوانین شرع. در غالب موارد، همان مواد درسی که در عربستان سعودی تعلیم داده میشود ــ به ویژه در مدارس راهنمایی و دبیرستانها ــ بدون کم و کاست مورد استفاده قرار میگیرند. برخی از موضوعات، از جمله بیولوژی (تکاملی)، از مواد ممنوعه به حساب میآیند. برخلاف برخی گزارشها، دختران از کسب دانش منع نشده اند. نشریات آنلاین ِداعش مدام مدارس و دانشگاههای ویژهی دختران را برجسته میکند. هرچند سیاست جداسازی پسران و دختران به طور جدی دنبال میشود، طبق قانون زنان از رانندگی منع نشده اند، آن طور که در عربستان مرسوم است.
می توانیم جهادگرایان داعش را «تروریست» بنامیم ـ صفتی عام و نادقیق. اما همانطور که عطوان توضیح میدهد این جهادگرایان، کارمندانیاند که حقوق مناسب دریافت میکنند، با انضباط اجرای وظیفه میکنند، و حتا زمانی که دست به اقدامات وحشیانه زده، تصاویرش را روی اینترنت میگذارند، این کارها را از روی یک استراتژی فکرشده و منسجم انجام میدهند: به صلابه کشیدن، گردن زدن، قلب قربانیان ِتجاوز را درآوردن و روی سینهی آنها نشاندن، اعدامهای دستجمعی، پرتاب همجنسگرایان از بالای ساختمانها، کلههای بریده شدهای که سر ِنردهها نصب شده یا اسباب بازی کودکان خندان ِ«جهادی» شدهاند ــ کودکانی که به تازگی خود یادگرفتهاند چگونه به سر ِزندانیان شلیک کنند ـ همهی این تصاویر به دقت و مهارت بستهبندی شده و از طریق «دپارتمان رسانهها» در شبکههای اجتماعی تکثیر میشوند. به محض آنکه یک اقدام بی رحمانهتر جای اقدام قبلی را میگیرد تیتر اول روزنامهها و رسانههای جهانی در این تبلیغات ضمانت شده است.
نه تنها این اقدامات به هیچ وجه یک مراسم جشن پرهرج و مرج سادیستی نیست بلکه ترور داعش سیاستی است حساب شده که به طور سیستماتیک از ادبیات جهادی پیروی میکند. یکی از منابع مهم این سیاستها جزوهای است با عنوان «مدیریت وحشیگری» (The Management of Savagery) نوشتهی تئوریپرداز القاعده «ابوبکر ناجی». این رساله که در سال ۲۰۰۴ میلادی تکثیر شد، و به طور گستردهای از سوی جهادگرایان نقل قول میشود، همزمان توجیه خشونت و راهنمای عمل (الگویی برای خلافت) است. این رساله عمیقاً از تعلیمات و نوشتههای «تقیالدین ابن تمیه» (۱۲۶۳-۱۳۲۸ میلادی) عالـِم و الاهیاتدان سدههای میانه پیروی میکند؛ دانشمندی که تعلیماتاش الهامدهندهی جنبش وهابی بوده و نزد اسلامگرایان از اعتبار بالایی برخوردار است زیرا حکومتکنندگان را موظف به رعایت و اجرای اسلام ِراستین میکند.
ابوبکر ناجی که در سال ۲۰۰۸ توسط حملهی هوایی یکی از ملخکهای آمریکایی کشته شد، بر این عقیده بود که خشونت در ذات نبرد نهفته و یک مرحلهی ضروری در تأسیس خلافت است. او به طور اخص به غزوات پیامبر اسلام اشاره میکند و نیر به «جنگهای [ضد] ارتداد» (حروب الرده) که خلیفه ابوبکر نخستین جانشین محمد (۶۳۲-۶۳۴) به راه انداخت تا قبیلههای از دین برگشته را، که پس از مرگ پیامبر «بیعت» خود را با او تمام شده میدیدند، سرکوب کند. ابوبکر ناجی دوران جدید وحشیگری را زیر عنوان عصر «آزردگی و از پا افتادگی» برمی شمارد که، به گفتهی عطوان، «ابرقدرتها از لحاظ نظامی تحلیل میروند زیرا مدام زیر تهدید نیروهای جهادی قرار دارند.» او مینویسد آمریکاییان، «به درجهای از سـستی و زن صفتی (effeminacy) تنزل پیداکردهاند که آنها را از ادامهی طولانی نبرد ناتوان میکند.» هدف ناجی، به گفتهی عطوان، آن است که، «آمریکا را به جایی سوق دهد که دیگر نتواند از پراکسیهایش (مؤتلفان محلی اش) علیه اسلام و جنگ روانی رسانهای نفعی ببرد و در نتیجه مجبور شود خود به طور مستقیم پا به میدان جنگ بگذارد.»
انواع «وحشیگری» که در جزییات توسط ابوبکر ناجی توصیف شده، در عین اینکه خود از جنگهای اولیهی اسلام الهام میگیرد و آنها را به آیندهای فرا میافکند که در آن با نمایش ِنهایی آخرالزمانی در شمال غربی سوریه به پایان برسد، داعش تأثیر استراتژی ترور خود را از طریق نشان دادن صحنههای خشونت و مرگ بر پردههای تلویزیون و صفحهی موبایلها بالا میبرد. با این همه، بیرحمی تنها یک عامل در میان موج تصاویری است که از طریق رسانههای ارتباطی ظریف و پیچیدهی داعش به اینترنت واریز میشود. طبق گفتهی عطوان، خلافت در عین حال همچون مکانی معرفی میشود که
از لحاظ عاطفی جاذبه دارد و در آن انسان احساس «تعلق» میکند و هر فرد «برادر» یا «خواهر» محسوب میشود. نوعی زبان عامیانه نیز با درآمیختن ِعبارات اسلامی یا کوتاه شدهی آنها با زبان کوچه و خیابان در میان انگلیسیزبانهای همقطار در شبکههای اجتماعی رایج شده تا تصویر نوعی «جهادی کول» را عرضه کند. منزل و مکان تعلقی خوشحال و سرزنده از طریق تصاویر اینستاگرام که در آنها رزمندگان در حال بازی با گربههای پشمالواند و دختران ِنمونهی جهادی با افتخار عکس خوراکهایی که درست کردهاند را به نمایش میگذارند.
ایدهی تجدید حیات خلافت برای اسلامگرایان عصر جدید پس از الغای رسمی خلافت عثمانی توسط کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۴ میلادی، همواره نوعی رویای بازگشت محسوب میشده است. این خصلت جلبکننده، که به دقت از سوی ابوبکر بغدادی و همقطاران او از راه اینترنت و رسانههای اجتماعی پرورانده و پروبال داده شده، برای مصرف ِفراملـّی است و بسیج گروههایی که [در اقصا نقاط جهان] در فراسوی قبیلههای متعدد و جمعیتهای محلی جهان مسلمانان را میسازند. از این طریق، آنها به طرز بیسابقهای موفق شدهاند از رزمندگانی «بیعت» بگیرند که در مکانهای دور از یکدیگر میزیند نظیر نیجریه، پاکستان، یمن، و به تازگی در لیبی که داعش درخاک آن موفق به ایجاد یک فرودگاه در شهر «سیرته» شده که زادگاه معمر قذافی رهبر سابق لیبی است.
یکی از مؤثرترین حربههای روانی جهادگرایان به کارگرفتن رویای «شهادت» است ــ مضمونی که زیرکانه در کنار تصاویر زندگی عادی و روزمره جاسازی شده است. کلوزآپهای صورت خندان ِمبارزان به خاک افتاده به طور مکرر پُست میشود همراه با «سلام» دادن مخصوص داعش، انگشت اشاره به سمت آسمان. در یکی از پیامکهای توئیتری، یک زن اهل بریتانیا «مژده / طوبا» (glad tidings) ی خود را چنین همخوان میکند:
شوهر عزیزم رحیمالله، تو بهترین معامله را با روح خود انجام دادی و در ازای آن به جنّت (بهشت) قدم خواهی گذاشت که الله ترا به عنوان شهید خود بپذیرد.
همین زن، به گفتهی عطوان، «پنج ساعت قبلتر عکسی از یک کاسهی دِسـِر کِرِمدار با شُکلات تابلرون روی آن پست کرده بود.»
ابوبکر ناجی، در تشویق جوانانی که خود پیشتر از راه تلویزیون و بازیهای کامپیوتری با خشونت مجازی آشنا شده اند، اصرار میورزد که در مأموریتهای انتحاری فرد مجاهد باید «آن اندازه مواد منفجره به کار بگیرد که نه تنها ساختمانها را نابود سازد [بلکه] باعث شود زمین به تمامی همه چیز را ببلعد و در خود فروبرد. با چنین شیوه ای، میزان ترس و وحشت دشمن چندین برابر شده و اهداف رسانهای حاصل آمده است.»
استفاده از مواد منفجره به این نحو به عنوان تبلیغات در کنار اهداف نظامی را میتوان مقایسه کرد با تاکتیکهای «شوک و مهابت» (Shock and Awe) مورد علاقهی «دانالد رامزفلد» [وزیر دفاع آمریکا در زمان ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش] و کالین پاول [رهبر نظامی و سپس وزیر امور خارجهی آمریکا در همان دوران] در بمباران سراسری ِشهر بغداد به سال ۲۰۰۳. شهرتی که در دنیای مجازی ِاینترنت نصیب این رزمندگان بیباک ِجهادی شده، باعث وحشت و ترس در دل سربازان عراقی و سوریای شد که به جای مقاومت از میدان جنگ گریختند. تنها کـُردها و شیعیها بودهاند که هنوز برای مقاومت در برابر داعش انگیزه دارند.
ترور به منظور ایجاد وحشت جنبهی شخصی نیز دارد. ابوبکر ناجی مینویسد گروگانهایی که بهای بازخرید جانشان پرداخت نشود باید «به مدهشترین صورت از میان برداشته شوند تا دل دشمنان و هواداران شان را مالامال از دلهره کند.»
شهروندان آمریکایی ــ «جیمز فولی» و «ستیون ساتلاف» ــ جلوی دوربین در لباس یکتکهی نارنجی (یونیفورم زندانیان در زندان گوانتانامو) به همین شیوه جلوی دوربین اعدام [گردن زده] شدند. این نمایشهای تئاتری ِآنلاین موجب میشود که قتل را همچون نوعی «قصاص» (مجازات به مثل) به حساب آورد که شیوهی مرسوم [اجرای عدالت] در قانون اسلام است.
آنطور که عطوان اشاره میکند، این صحنههای تئاتری ِدهشتبار به طرزی متبحرانه و مبتنی بر تخصص از سوی ادارهی رسانههای همگانی ِخلافت در جهان پخش میشود، ادارهای که در حال حاضر زیر نظر یک کارشناس سوریه ایـآمریکایی (متولد فرانسه) آموزش دیده در ایالت ماساچوستز آمریکا میچرخد. دپارتمان اطلاعات همگانی زیر مدیریت «ابومحمد ال عدنانی ال شامی» است که طبق توصیف عطوان، «مهمترین چهره در حکومت اسلامی پس از خلیفه ابراهیم و معاونان اوست.» این شخص، «گوبلز» دولت اسلامی است. [اشاره به «جوزف گوبلز» وزیر تبلیغات هیتلر] عدنانی پشت تعدادی از اقدامات تبلیغاتی بسیار تحریککننده بوده، از جمله یک سخنرانی در اینترنت که به «گرگهای تنها» یعنی به جهادیهای مقیم کشورهای غربی توصیه میکند، «دست به کشتار شهروندان در کشورهایی بزنند که وارد ائتلاف نظامی علیه داعش شده اند، با هر وسیلهای که خود صلاح میدانند.» شیوههایی نظیر زیرگرفتن عمدی ِافراد با اتوموبیل. پس از ایراد این سخنرانی، به فواصل کوتاه از یکدیگر، مواردی از تصادفات و مصدوم کردن افراد پیاده با خودرو در کانادا، فرانسه، و اسراییل گزارش شد. [این روش، مدتی پس از نوشتن این مقاله توسط یک جهادی به نام «محمد لاهویی بولل» در شهر «نیس» فرانسه به کار گرفته شد. این جهادی در روز جشن باستیل با کامیون از روی مردم رد شد و نزدیک به نود نفر را به قتل رساند. متعاقباً، در ماه جولای ۲۰۱۶ دولتهای فرانسه و آمریما چند دهکده را در سوریه (شمال «منبیج» ) بمباران کردند که طی آن نزدیک ۱۲۰ غیرنظامی کشته شدند. مترجم]
عطوان توصیف میکند چگونه دپارتمان رسانههای همگانی در حکومت اسلامی با استخدام ارتشی از روزنامه نگاران، عکاسان، و ادیتورهای حرفهای قادر شده ویدئوهای درجه اول با کیفیت تولیدی بالا بسازد و در اینترنت پخش کند بدون آنکه بتوان آنها را ردیابی کرد. این مبارزان از «وی پی ان» (شبکههای خصوصی ِمجازی) استفاده میکنند تا آدرس اینترنتی (آی پی) خود را پنهان نگه دارند و تارنماهایی که قادرند به «اینترنت پنهان» (Dark Internet) نفوذ کنند (یکی از اینها را ادارهی اطلاعات نیروی دریایی ایالات متحده ساخته بود)؛ این همان حیطههای تاریک اینترنت است که معمولاً مرکز تجمع پورنوگرافرهای کودکان و مجرمان مشابه است.
طی سال ۲۰۱۴ واحد اطلاعاتی ِوزارت امور خارجهی آمریکا توانست ۴۵۰۰۰ (چهل و پنج هزار) صفحهی جهادی را از اینترنت بیرون کند و همزمان پلیس شهری ِبریتانیا نیز موفق شد در هفته ۱۱۰۰ (هزار و صد) صفحهی مشابه را پاک کند. اما جای تردید است که این عملیات الکترونیکی ِضدجهادی موفقیتی بیشتر از تلاشهای پلیسی برای تعطیل جرایم اینترنتی و حلقههای کودکآزاران داشته باشد. مثل همهی مجرمان، این جهادیهای سایبری همیشه یک گام جلوتر از آژانسهای دولتی (و شرکتهای خدمات اینترنتی ِخواهان تعطیل آنها) حرکت میکنند.
مؤمنان را در برابر انتخاب گذاشتن، میان بهشت و جهنم، آمرزش و لعنت، به کارگیری ِزبان و تصاویر شورانگیز از دیرباز حربهی واعظان بوده، همان طور که «ویلیام سارجنت» روانشناس در اثر کلاسیک و معروف خود «نبرد برای تسخیر ذهنها» (۱۹۵۷) مطالعه کرده و موارد «مغزشویی» و گرویدن دینی را نشان داده است. داعش دیگر نیازی به واعظ منبری ندارد. در عوض در شبکههای اجتماعی جریانهای «خود رادیکالیزه ساختن» به راه میاندازد که در آنها هزاران مسلمان خارجی و پارهای تازه مسلمان به ارادهی خود به التزام حکومت اسلامی درمی آیند.
عطوان که خود در اواخر ۲۰۱۴ به مناطق مورد بحث سفر کرده بر این عقیده است که تعداد رزمندگان داعش به مراتب بیشتر از رقم صدهزار است که معمولاً در رسانههای غربی گزارش شده و از این تعداد یک سوم (دستکم سی هزار) رزمندگان خارجیاند یعنی کسانی که اصلیت عراقی و سوری ندارند. طبق گزارش«انستیتوی واشنگتن» بیشترین تعداد آنها را اهالی لیبی (۲۱ درصد) سپس تونسیها و سعودیها (۱۶ درصد)، اردنیها (۱۱ درصد)، مصریها (۱۰ درصد)، و لبنانیها (۸ درصد) تشکیل میدهند. داوطلبان ترکی نیز کمتر به شمارش آمدهاند و تعدادشان چیزی در حدود دوهزار نفر است. از اروپا، بریگادهای فرانسوی در ردهی اول هستند (متشکل از اهالی فرانسه و بلژیکیهای با اصلیت آفریقای شمالی)، که ۶ درصد از کلّ را تشکیل میدهند و پس از آنها بریتانیاییها با چهارونیم درصد. «مقامات استرالیا با کمال تعجب متوجه شدند که حدود دویست نفر از اهالی کشورشان به داعش پیوستهاند که از لحاظ سرانه بالاترین در میان کشورهای صادرکنندهی جهادیهای خارجی است.»
گرویدن به دین و بسیج برای عملیات تنها دستاورد اینترنتی داعش نیست. علاوه برآن، همانند گانگسترها، این جهادیها از «پول اینترنتی» (بیت کوین) و شکلهای دیگر «ارز مجازی» سود میبرند مثل کارتهای اعتباریای که ارزششان در خود آنها نگهداری شده و ارزش نقدی آنها از قبل توسط موبیلهای ارزان ِدورانداختنی پرداخته شده، و از این راه ردیابی صاحب اعتبار در سرمایه اندوزی یا انتقال پول بسیار دشوار میشود. اما منبع اصلی درآمد داعش نفت است. هرچند داعش دو پایگاه نفتی ِزیر کنترلاش را پس از تسخیر مجدد تکریت توسط نیروهای حکومتی از دست داد، هنوز هم تشکیلاتی ثروتمند محسوب میشود که «دارای منابع درآمد متعدد قانونی و غیرقانونی همراه با شرکای محلی و بینالمللی است.»
بودجهی دولت اسلامی را «شورای اقتصادی»ی داعش اداره میکند که هر ماه مارس گزارش سالانهاش را تدارک میبیند. این گزارشها در جزییات عملیات نظامی را توصیف کرده و هزینه و درآمد آنها را مشخص میکنند. در ماه ژانویهی ۲۰۱۵، مجموع مبالغ دریافتی در مناطق تحت کنترل داعش دو میلیارد دلار بوده که بودجهی نظامی نیز ۲۵۰ (دویست و پنجاه) میلیون دلار افزایش داشته است.
جالب اینکه در اثر تحریمات نفتی ِآمریکا و اتحادیهی اروپا علیه دولت سوریه، داعش توانسته با فروش مستقیم نفت به همان دولت که با آن میجنگد، یعنی رژیم بشار اسد، سود کلان ببرد و در ضمن بر این سؤظن دامن زند که خود اسد نیز دست داعش را بازگذاشته که از شر اپوزیسیون ِظاهراً میانهروی سوری (مورد حمایت غرب) خلاص شود. خسارتی که حملات هوایی آمریکا به مناطق نفتی ِ «دیرالزور» وارد کرد، توسط پیروزی داعش در «پالمیرا» (تدمور) جبران شد، منطقهای که دو پایگاه نفت طبیعی و معدن فسفات (بزرگترین در سوریه) را در بر میگیرد.
منابع دیگر درآمد داعش عبارت اند از سرقت بانکها، باج برای آزادی گروگانها، «کارمزد» نگهبانی ِجادهها و نوعی «مالیات» که بر تاجران اعمال میشود. مدیریت اقتصادی ِاین درآمد به گفتهی عطوان تنها از عهدهی «یک کلیت شبه دولتی ِبزرگ برمی آید که به خوبی (با پیروی مستقیم از قوانین اسلامی) سازمان یافته است.» جزیه یا مالیات سرانه که در عصر امپراتوری عثمانی از یهودیان و مسیحیان اخذ میشد اکنون به همان شکل از غیرمسلمانان گرفته میشود و در همان حال «غنایم جنگی» (شامل اسیران زن یا کنیزان و بردگان) نیز میان جنگجویان بر طبق قوانین قرآنی تقسیم میشود.
در میان این غنایم جنگی، یافتههای باستانشناسی در شهر پالمیرا است که به معرض فروش گذاشته میشوند. عموماً ساختمانهای باستانی تنها پس از آنکه اشیاء ارزشمندشان ربوده شده مورد تخریب قرار میگیرند. علاوه بر پالمیرا (نخستین مکان باستانی که مستقیم از تصرف دولت سوریه به چنگ آمد) تخریب کنندگان ودزدان بازماندههای تمدنی توانستهاند به اشیاء و ساختههای دوران هلنی و بیزانسی در شهرهای آپامیا، دورا اورپوس، و درهی رقعه نیز دست پیدا کنند.
محمد عطوان، علاوه بر توصیف ساختار داخلی حکومت اسلامی و نحوهی به کارگیری اینترنت، از تاریخچه و آغاز فعالیت داعش نیز تصویری دقیق ارائه میدهد. جایی که نخست به عنوان شاخهی تشکیلات القاعده در عراق به رهبری ابومصعب الزرقاوی کارش را آغاز کرد؛ برخلاف روش اسامه بنلادن که قصد متحد کردن همهی شاخههای اسلام را داشت، الزرقاوی ضمن سازمان دادن حملات مرگبار علیه مساجد شیعی و مراکز زیارت شیعیان، از گفتار فرقهگرایانهی الاهیات افراطی ِوهابی سود گرفت. عطوان بر این باور است که استراتژی کلی ابومصعب زرقاوی برای مقابله با اشغال نظامی آمریکا این بود که حاکمیت شیعی عراق را وارد یک جنگ داخلی با اهالی سـنی کشور کند. با این استراتژی او میتوانست حمایت جمعیت بومی ِسـُنی را جلب کرده و همزمان رزمندگان تازه نفسی را از کشورهای همسایه که اکثریت جمعیت شان سنی است (سوریه، اردن، ترکیه، و عربستان) به استخدام درآورد. با توجه به وضعیت کنونی عراق و سوریه، این استراتژی به خوبی ثمر داد.
در ماه ژوئن (جون) ۲۰۰۶، پس از آنکه زرقاوی بدون رعایت احتیاط تصاویری به شکل «رمبو» (جنگندهی سینمایهالیوود) روی اینترنت گذاشته و در نتیجه از سوی جنگندههای هوایی آمریکا شناسایی شد و محل او لو رفت، در حملهی هوایی کشته شد.
این درسی بود برای جانشینان او در «دولت اسلامی» که هستهی اولیهی داعش را شکل دادند. میتوان گفت طی یک پروسهی داروینی [بقای اصلح و حذف شاخههای ضغیفتر] آن عده از جهادیهایی که نتوانستند به دانش سیستمهای پیچیدهی حفاظت سایبری دست پیدا کنند، خود به خود حذف شدند تا میدان نبرد به دست رزمندگانی بیفتد که به مراتب از برادران جهادی خود در تکنیک و علم دیجیتالی پیشرفتهتر بودند.
عطوان یادآور میشود که هیچکدام از جانشینان زرقاوی، از جمله بغدادی (امیرالمؤمنین کنونی خلافت) با رهبران القاعده (بن لادن وجانشین او ایمان ال ظواهری) دست به بیعت نزدند. از لحاظ فنی، داعش در عراق و سوریه طی هشت سال گذشته تشکیلاتی مستقل بوده است و درست به همین دلیل توانسته رزمندگان گروههای رقیب را به خود جلب کند. از جمله کسانی که «جبهه النصره» (متصل به القاعده) را ترک کرده بودند. جبهه النصره که حمایتاش را از سوی دولت قطر و سایر دولتهای غربی خلیج (فارس) میگیرد، اکنون در صف جلوی اپوزیسییون ضد بشار اسد قرار دارد. در عوض، داعش به جای آنکه مستقیم دمشق را مورد تهدید سیاسی قرار دهد، عمدهی تلاش خود را در جهت تثبیت دولت مستقل متعلق به خود به کار برده است.
اکنون سوآل این است که همهی این جریانها به کجا ختم میشوند؟ در اوایل ماه جون ۲۰۱۵، بیست و چهار کشور مؤتلف به رهبری آمریکا و فرانسه در یک گردهمایی در پاریس موفق نـشدند استراتژی تازهای برای اوضاع سوریه ارائه دهند. به هنگامی که داعش موفق شده شهر رامادی مرکز ایالت عنبار در عراق و نیز اطراف شهر حلب در سوریه را زیر کنترل بگیرد، حملات هوایی نیروهای مؤتلفه برای عقب نشاندن داعش چندان اثری نداشته است. تنها نیروهایی که تا اندازهای توانستهاند جلوی رشد آمیبآسای داعش را بگیرند پیشمرگههای کرد و میلیشیای شیعی زیر نظر دولت اسلامی ایران بوده است. اما ورود میلیشیای شیعی تنها به دامن زدن بیشتر جنگهای فرقهای (سنی و شیعی) منجر خواهد شد.
حمله به مساجد شیعی نه تنها در عراق (که در آن اکثریت با شیعیان است) بلکه دامنگیر ایالت شرقی ِعربستان سعودی (که بیشترین مناطق نفتی را دارد) نیز شده است. هرگونه تلاش از سوی رژیم عربستان در دفاع از اقلیت شیعی خود (که سالهاست مورد تبعیض دولتی قرار دارند) قطعاً به نفع داعش تمام خواهد شد زیرا آنها شیعیان را به مثابه از دین برگشتگان میبینند. بنا به توضیح عبدالباری عطوان، دربار آلسعود و خلافت داعش هر دو مدعی هستند که صرات حقیقی ِاسلام را طبق آموزههای قرن هجدهمی محمدبن عبدالوهاب در پیش گرفتهاند و همزمان هریک دیگری را متهم به ارتداد میکند.
تردیدی نیست که کدام یک از این ادعاها در چشم اهالی عربستان از اصالت بیشتری برخوردار است. در یک همهپرسی ِاینترنتی که در ماه جولای (ژوییه) ۲۰۱۴ انجام شد، ۹۲ (نود و دو) درصد از شهروندان سعودی بر این نظر بودند که داعش «طبق ارزشهای اسلام و قوانین اسلامی» عمل میکند. وقتی که خاندان شبهخلافت آلسعود مدعی است که به عنوان «حافظ دو زیارتگاه مقدس» (مکه و مدینه) رهبری جهان اسلام را در دست دارد، در برابر چنین ادعایی، داعش بر این نکته پامی فشارد که «خاندان سلطنت با علاقهی مفرطی که به تجملات و فساد دارند عملاً از لحاظ اخلاقی و موقعیت ایدئولوژیک، فاقد صلاحیت چنین رهبریای هستند.»
ارزشها و کامپرستیهای سلسلهی آلسعود از آنجا پیداست که شهر مقدس مکه را تبدیل به مکانی برای مالاندوزی کرده، در آنجا بزرگترین هتل دنیا را قرار است بسازند با هفتاد رستوران و ده هزار تخت خواب، آن هم به شکل کیک عروسی مورد علاقهی خاندان سعود، با ساختمانی چهل و پنج طبقه، که پنج طبقهی اصلی ِآن منحصراً برای اعضای فامیل سلطنتی درنظر گرفته شده است. درحالیکه بهای نفت هر روز تنزل میکند، شاهزادگان سعودی و همقطاران شان در انتظار سود بادآوردهای نشستهاند که از طریق «جلب رضایت ثروتمندترین زائران کشورهای خلیج [فارس]» نصیب شان خواهد شد. درست در همین جاست که خلافت داعش، گفتار بتشکنانهی وهابی (و الاهیات ضدشیعی اش) را از آن ِخود کرده و مشروعیت حاکمان سعودی را به مصاف میطلبد و این مصاف به مراتب مؤثرتر از هرگونه جنبش جمهوریخواهی بوده و هست. درحالیکه عراق و سوریه درحال فروپاشیاند و ایالات متحدهی آمریکا میان دو استراتژی مخالف مانور میدهد (در عراق متحد با ایران و در سوریه در مقابله با ایران)، شاید دیر یا زود هنگام آن فرا برسد که کابوس جیمز بیوکان (که در ابتدای مقاله آوردیم) سرانجام به واقعیت تبدیل شود.
/// نهم ژوئن ۲۰۱۵