عبدی کلانتری
فشار به ایران از چه طریق؟
«راه صحیح فشار آوردن به ایران» نوشتهی دنیس راس.
http://www.nydailynews.com/opinion/pressure-iran-article-1.3478394
تظاهرات بزرگ نئوفاشیستهای آمریکایی
سخنرانی ترامپ در مراسم تحلیف
تثبیت «کلیت نظام»
نامه به ترامپ
ترامپ انتخاب شد
هژمونی در منطقه
همدستی در جنایات جنگی
فرودگاه ما سکوی بمبافکنهای روسی
کارنامهی نه چندان درخشان دولت حسن روحانی در زمینهی اقتصاد، در رعایت حقوق سیاسی و مدنی مردم، طرد آپارتاید جنسی علیه زنان، و پیشبرد سیاست خارجی صلحجویانه، به این معنی نیست که الغای توافق هستهای یا کارشکنی در اجرای آن اوضاع را بهتر میکند. برعکس، خرابکاری در اجرای توافق هستهای چشم انداز دموکراتیزاسیون در ایران را تیرهتر خواهد کرد. و همین، تمام ادعای دانالد ترامپ (و نتانیاهو) دائر بر «حمایت از مردم ایران» را بیمعنی میکند. سخنرانی امروز ترامپ چیزی نبود جز اعلان جنگ غیررسمی به جمهوری اسلامی، که با ارعاب و تحریمات آغاز میشود و به احتمال زیاد با شکلی از تهاجم نظامی و درگیری با سپاه پاسداران اسلامی رسمیت پیدا میکند. با تکرار دائم این ادعا که، «عامل اصلی بیثباتی و جنگ درخاورمیانه رژیم ایران است.»
فراموش نکنیم: پیش از توافق هستهای، هنگامیکه غنیسازی اورانیوم در جمهوری اسلامی با هزینهی میلیاردی و زیر تحریمات کمرشکن چاراسبه جلو میتاخت، و از دید حزب لیکود و لابی اسراییل به آستانهی ساخت بمب نزدیک میشد، کابینهی نتانیاهو اجازه سوختگیری جنگندههایش را در خاک عربستان و آذربایجان گرفته بود. تحریمات اقتصادی در اکثر موارد گام آغازین تهاجم نظامی و بخشی از یک استراتژی واحد است، به همان نحو که در کشور عراق ثابت شد. دیکتاتور ایران این را فهمید و پیشقدم شد جام زهر را بنوشد. میبایست خطر فروپاشی اقتصادی در داخل و تهاجم از خارج را خنثی کرد. عقبنشینی حاکمیت ایران به نفع مردم بود. فرصت بزرگ، هم برای حاکمیت و هم برای مردم، روی کار آمدن کابینهی اوباما در ایالات متحده بود که جلوی جنگطلبی دولت اسراییل بایستد، تحریمات را بردارد، و در عوض خطر اتمیشدن تئوکراسی شیعی را یک دهه عقب براند. روی کارآمدن کابینهی سانتریستی روحانی (ائتلاف دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در یک ساختار امنیتی و نئولیبرال) ثمرهی خواست بخش بزرگی از مردم و عقب نشینی حاکمیت بود تا از این فرصت بزرگ استفاده کنند. توافق هستهای تغییری را در رفتار حاکمیت ایران به نفع بازگشایی سیاسی و آزادیهای مدنی سبب نشد. ولی تلاطمی در اقتصاد راکد رانتی و بازار سیاه نفتی به نفع اقتصاد بازار سبب شد و امید طبقهی متوسط به آینده را فزونی داد.
حالا دانالد ترامپ آمده تا با لغو برجام اوضاع را به دوران احمدی نژاد بازگرداند. او کارنامهی سیاه جمهوری اسلامی را در سرکوب داخلی، ترور مخالفان، و گسترش اسلامگرایی درمنطقه (همه درست) برجسته کرد تا یک نتیجه نادرست بگیرد: «عامل اصلی» بیثباتی و جنگ در منطقه رژیم ایران است. این خط تبلیغاتی همهی نئوکانهای ایرانی و ترامپیستها است که این روزها مدام در رسانههای فارسی زبان تبلیغ میکنند. باید جلوی «عامل اصلی بیثباتی و ترور در منطقه» را گرفت، باید از اقدامات ترامپ و نتانیاهو در این زمینه حمایت کرد. باید سپاه پاسداران را گوشمالی داد! آیا نابودی یمن و ابتلای نیم میلیون اهالی آن به بیماری وبا که چیزی جزنسلکشی نیست، تقصیر جمهوری اسلامی است؟ آیا نابودی لیبی نتیجهی تروریسم جمهوری اسلامی بود؟ حامی اصلی طالبان، دولت پاکستان است یا ایران؟ سرکوب گسترده در مصر و استقرار مجدد دیکتاتوری نظامی در آنجا، با حمایت مالی و تسلیحاتی ایالات متحده، ناشی از اسلامگرایی ایران بود؟ صاحب «مادرهمهی بمبها» و بزرگترین ناوگان نظامی دنیا در آبهای «خلیج عربی» (به قول ترامپ) کیست؟ همین سه هفته پیش چه کسی برای «نابودی کامل کره شمالی» رجزخوانی میکرد؟ بله، چاردهه تئوکراسی شیعی برای ما و منطقه نکبت بوده و هست، اما تغییر این رژیم وظیفهی خودمان است؛ تحریمات بیشتر و از سرگیری غنیسازی ما را به قهقرا باز میگرداند و زمینه را برای گردنکشی اتمی حاکمیت ایران و تهاجم «پیشگیرانه»ی آمریکا و اسراییل آماده تر خواهد کرد.
منبع : فیسبوک عبدی کلانتری، ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷
نئوکانهای ایرانی در آمریکا که صادقانه و با اخلاص برای تغییر رژیم آخوندی فعالیت میکنند - در صفوف مشروطهخواهان سلطنتی، مجاهدین خلق اسلامی، لابی اسراییل ، لابی عربستان و غیره - بر دو دستهاند: اصولگرایان سرسخت و اعتدالگرایان دوراندیش. اصولگرایان لبهی حمله را گذاشتهاند روی توافق هستهای و ضرورت پاره کردن فوری آن. رئیس جمهور آمریکا هم بر همین نظر است. دانالد ترامپ همسخن با بنیامین نتانیاهو و حزب لیکود در اسراییل معتقد است باید این لکهی ننگ سیاست خارجی ایالات متحده را هرچه زود تر شست و از «برجام» مثل طاعون فاصله گرفت. اگر یادتان باشد، در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، آقایان حسین خرم و محمدرضا حمزهپور به نمایندگی از نامزدان حزب جمهوریخواه هریک اعلام کردند پس از تسخیر کاخ سفید «برجام» را باطل اعلام خواهند کرد. نمایندهی آقای حمزهپور به پیروزی رسید و به فاصلهای کوتاه دخیل بستن و نامهنوشتن به ترامپ آغاز شد.
عبدی کلانتری
اما اعتدالیون زیرکتراند. «دنیس راس» را میتوان نمایندهی این طرز تفکر نئوکانهای ایرانی برشمرد.این دیپلمات سابق آمریکایی و پژوهشگر ارشد «انستیتوی واشنگتن» (یکی از شاخههای لابی اسراییل) در سرمقالهای که امروز در «دیلی نیوز» به چاپ رسید هشدار میدهد که لغو یک طرفهی برجام از سوی ترامپ فشاری به حاکمیت ایران وارد نمیکند بلکه خود آمریکا را منزوی خواهد کرد. در حالیکه برای مشروعیت تحریمات جدید، هدف منزوی کردن ایران از جامعهی جهانی باید باشد. برای مسألهی ایران باید دو پرونده را از هم جدا کرد. «برجام» پروندهی اول بود که، خوب یا بد، فعلاً سازمان ملل و اتحادیهی اروپا مدافع آن هستند، آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم بهانهای به دست نمیدهد، در نتیجه بهتر آن است که ترامپ این پروندهی هستهای را دست نزند و برای فشار بر جمهوری اسلامی پروندهای مجزا باز کند، پروندهی موشکی. این پروندهای است برای اقدامات سپاه در عراق و سوریه و لبنان و آزمایشهای موشکیاش و نمایش قدرت قاسم سلیمانی، نیروی قدس، و میلشیای شیعی در برابر متحدان ایالات متحده در منطقه. در این پروندهی دوم که کاملاً از پروندهی هستهای جداست، احتمال جلب نظرمساعد اروپا بیشتر است و تصویر آمریکا را هم در محافل دیپلماتیک غرب خراب نمیکند. صحبت از «فشار از راههای دیگر» است. استراتژی وسیعتر عبارت است از صورتبندی این فشارها بدون نقض برجام.
آیا چنین استراتژیای متناقض نیست و به شکل دفاکتو به نقض برجام نمیانجامد؟
«راه صحیح فشار آوردن به ایران» نوشتهی دنیس راس.
http://www.nydailynews.com/opinion/pressure-iran-article-1.3478394
منبع: فیسبوک عبدی کلانتری، ۸ سپتامبر ۲۰۱۷
گام به گام با نئوفاشیستهای آمریکایی که با مشعل تظاهرات بزرگی را سازمان دادند زیر شعار «نیروهای راستگرا متحد شوید - خون و خاک وطن» و رئیس جمهور هم به آنها چراغ سبز نشان داد. رو به دوربین میگویند کشورمان را باید نجات بدهیم از دست کثافتهای کمونیست و یهودی و کاکاسیاهها. دیوید دوک عضو سابق کوکلس کلان با کلاه سربازی میگوید ما را دارند پاکسازی نژادی میکنند و راه و رسم زندگی آمریکایی را میخواهند محو کنند ، میخواهیم کشورمان را از این سیاستهای بلشویکی برهانیم. یکی از آنها به این سمت خیابان میآید و با شکایت میگوید فرماندار اعلام وضعیت اضطراری کرده و این نشان میدهد که «طبقهی کاپیتالیست و بورژوازی و چپها و کمونیستها همه دست در دست هم حامی منافع یهودیان شدهاند. ما به مبارزه ادامه خواهیم داد.» صحنهی تکاندهنده رانندهی نژادپرستی که با اتوموبیل پرقدرتش به میان جمعیت ضدفاشیست میزند و مردم را تار و مار میکند (یک کشته و چندین مجروح).
مثل فاشیسم کلاسیک، افکارشان نوعی سوسیالیسم خرده بورژوایی نژاد پرست را باز مینماید گرچه در ایالات متحده برخلاف آلمان هیتلری از لفظ سوسیالیسم استفاده نمیکنند (طرفدار کسبهی خرد در برابر کورپوراسیون ها و بانکهای بزرگ، طرفدار کمونیته در برابر فردگرایی مدرن و شهریگری، مدافع اقتدار مرد سالار، ضد «انحرافات جنسی» مثل همجسگرایی؛ زن ستیز و ضد فمینیسم ؛ نظامیگرا؛ یهودی ستیز؛ ضد آتئه یسم؛ ضد کمونیسم و مادیگرایی). همهی اینها برای ما در در ایران باید آشنا باشد: «خمینیسم» و اسلامگرایی رادیکال و انقلابی.
در اروپا نمایش سواستیکا (صلیب شکسته ، علامت نازیسم) و نشانههای دیگر آلمان هیتلری و تشکیل علنی حزب فاشیستی ممنوع است اما در ایالات متحده که آزادی بیان در قانون اساسی تضمین شده (متمم اول)، این نمایشها قانونی است و رژهی فاشیستها با کسب جواز آزاد است. همینطور حمل اسلحه نیز قانونی است (متمم دوم قانون اساسی، حق مردم برای مسلح شدن و شکل دادن میلشیا). بحرانهای سرمایه در سالهای اخیر، به ویژه بحران عجیب و سراسری وام مسکن و بانکها در سال دوهزار و هشت در آمریکا در کنار گلوبالیزاسیون و خروج سرمایه از کشور، خانوادههای اقشار کم درآمد و پایین طبقهی متوسط و کارگران سفید پوست صنایع ورشکسته را دچار استیصال شدید، ناامیدی نسبت به آینده، سؤظن به دولت مرکزی فدرال و لیبرالیسم سیستم قضایی، و تنفر از مالتی کالچرالیسم فرهنگی (تحمل خارجیان و اقلیتهای دینی و جنسی) کرده است. هشت سالی که کاخ سفید زیر رهبری یک سیاهپوست به نام باراک حسین اوباما بود زخمهای آنان را تازه تر کرد. اوباما در ابتدای کارش، به یاری آنها نیامد بلکه با پول مالیات مردم بانکهای بزرگ را نجات داد که در حقیقت تروریستهای واقعی برای بیخانمان کردن مردم بودند. فاشیستها معتقدند بانکهای بزرگ و کورپورسیونها توسط یهودیان اداره میشوند که در رسانهها، در هالیوود، و در دولت فدرال دست بالا را دارند. سفیدپوستان جنوب در عین حال به میراث جنوبی خود در جنگ داخلی آمریکا افتخار میکنند. روی کار آمدن دانالد ترامپ نخستین و شاید آخرین شانس آنهاست برای تشکل دوباره و مطرح شدن در سیاست آمریکا.
۱۷ اوت ۲۰۱۷
اگر شما یک لیبرال دموکرات یا یک چپگرا (سوسیالیست) باشید، منظورم در بستر فرهنگ و سیاست ایالات متحده است، سخنرانی هفده دقیقهی ترامپ در مراسم تحلیف برایتان تا اندازهای شوکآور و ترسناک است. از لحاظ «تروپ» های به کار رفته، یعنی تمهیدهای فن خطابه، فاشیستی و رادیکال است. دوستی میگفت بیشتر از نوع موسولینی و نه هیتلر. البته هیتلر هم آکتور بود، تمرین هنرپیشگی داشت، و بر صحنه بازی می کرد. اما اشارهی دوست من بیشتر به شخصیت ترامپ است تا به متن این سخنرانی. ترامپ به عنوان یک شخصیت (مثل موسولینی) کاریکاتور، بیوجهه، لات و «بی شخصیت» است. اما سخنرانی او، متنی است فرهیخته ، یک شاهکار کوچک، فراهم شده توسط تیم او. اجرای صحنهای او هم نقص نداشت. شخص او هرگز از واژههایی چون «انقلاب» و «جنبش ما» حرف نمیزند. اینجا به روشنی صدای «ستیو بـَنون» و گروه آلت ـ رایت (راست افراطی) را میتوانیم تشخیص بدهیم. آنها هستند که به خود به عنوان یک جنبش انقلابی نگاه می کنند. هرگز یک رئیس جمهور آمریکا در همان نخستین صحبت افتتاحیه اش نگفته بود که آمده است تمامی واشنگتن را لایروبی کند از فساد، که این یک انقلاب است! به این صراحت، در حضور تمامی دستگاه حاکمیت آمریکا! جنبهی ترسناک آن در اینجاست که او درست جملاتی را به زبان میآورد که نیمی از رأی دهندگان آمریکایی میخواهند بشنوند، بسیاری شان از طبقات کارگری و زحمتکش و از میان قشرهای پایینی طبقهی متوسط. مضمون حرفهای ترامپ «حقیقت» (طبقاتی) را در خود دارد اما حتا برنی سندرز هم هرگز جرئت ابراز آن را به این صراحت از جانب حزب دموکراتیک نمی داشت اگر رئیس جمهور شده بود. حزب دموکراتیک هم مثل حزب جمهوریخواه بخشی از نظام حاکم (استبلیشمنت) آمریکاست. «جنبش ترامپ» از این نظر از سندرز هم رادیکالتر است. رادیکالیسم راست! آمده اند پایتخت آمریکا را لایروبی کنند. آیا موفق خواهند شد؟
تثبیت «کلیت نظام»
به نظر میرسد ائتلاف سیاسی و نظامی ِ منطقهای «عربستان ـ آمریکا ـ اسراییل» علیه جمهوری اسلامی دارد وارد مرحلهی فعالتری میشود. برآیند داخلی برای ما؟ برخلاف سانحهی پلاسکو که موج سرزنش و انتقاد از بوروکراسی دولتی و مقامات شهرداری و پلیس را برانگیخت و «فساد ساختاری دستگاه» را هدف قرار داد، حملات تروریستی دیروز برای مقامات نظامی و امنیتی آبرو و حیثیت فراهم می کند و «هستهی سخت قدرت» را که در انتخابات اخیر کمی عقب نشینی کرد به عنوان حافظ اصلی و واقعی امنیت در آگاهی جمعی تثبیت میکند. در سطح ایدئولوژیک، بار دیگر «کلیت نظام» مورد حمایت قلبی قرار می گیرد. همه با هم هستیم! حال، حضور بیشتر تئوکراسی شیعی در عراق، سوریه، لبنان، و یمن از جانب طبقهی متوسط و روشنفکرانش توجیه بیشتری پیدا میکند. اگر کابینهی ترامپ و کنگرهی آمریکا تحریمات را تشدید و برجام را تضعیف کنند (نوعی دیگر از تروریسم ، موازی با عملیات داعشی)، «کلیت نظام» یا همان مجتمع تئوکراتیک/نظامی/امنیتی شیعی در ایران برای سالهای آینده تثبیت بیشتری خواهد یافت.
منبع: فیسبوک عبدی کلانتری، ۸ ژوئن ۲۰۱۷
نامه به ترامپ
ناامیدی از امکان تحول سیاسی ِمعنی دار در ایران و انفعال، تسلیم، و گاه همراهی ِبخشهایی از مردم با برنامه های حاکمیت و سپاه ، از جمله نظامیگری و قدرتطلبی درمنطقه زیر عنوان حفظ تمامیت ارضی، باعث شده تعدادی از دوستان دست به دامن دانالد ترامپ بشوند تا ارتش آمریکا به قول خودشان، « با رفتار مخرب سپاه در منطقه، در تمام جبههها، و با تمام ابزارهای موجود مقابله کند.»
مهمترین این جبههها البته خلیج فارس است که ایالات متحده با مهمترین «ابزار موجود» که همان ناوگان بزرگ دریاییاش باشد، میتواند به مؤثرترین وجه در یمن، عراق، و حتا سوریه و لبنان سپاه پاسداران را به مصاف بطلبد. اما اگر چنین کند، حوزهی مقابلهی نظامی به آب ها و نابودی نفتکشها محدود نخواهد ماند. سناریو آشناست. جنگندههای آمریکایی در همان روزهای نخست زیرساختهای نظامی و صنعتی درون خاک ایران را هدف قرار خواهند داد: فرودگاهها، نیروگاههای برق، بزرگراههای حمل و نقل نظامی، و احیاناً مراکز غنیسازی هستهای. چنین سناریوهایی از زمان جورج دبلیو بوش در «بازی های جنگی» بارها در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) تمرین شده است. جنگ فرسایشی به درازا خواهد کشید، به مراتب تخریبیتر از نبرد هشتسالهی ایران و عراق.
امضا کنندگان نامه به ترامپ، وقتی که مینویسند «مقابله با سپاه در منطقه، در تمام جبههها و با تمام ابزار موجود»، آیا متوجه هستند چه چیزی از دانالد ترامپ درخواست کردهاند؟ آزادی مردم ایران؟ حقوق بشر؟ از کسی که با افتخار گفت سیاست (غیرقانونی) شکنجه در زمان جورج بوش کافی نبود و او چندبرابر شدیدترش را پیاده خواهد کرد؟ از کسی که گفت جلو ورود مسلمانان را به خاک آمریکا میگیرد؟ جنگ که دربگیرد، حاکمیت تئوکراسی شیعی همهی فعالان و روشنفکران ناراضی را خفه خواهد کرد. رسانهها تعطیل خواهند شد. یا باید در رکاب نظام جنگید یا خفقان گرفت. برنامه غنی سازی دوباره و باشتاب روی غلطک میافتد، روسیه اورانیوم های غنی شده را باز میگرداند، کرهشمالی به حمایت نظامی برمیخیزد. بار دیگر در پنتاگون زمزمهی «تهاجم محدود اتمی» به خاک ایران در میگیرد. جنگ که دربگیرد، ایرانیان مقیم آمریکا زیر نظارت پلیسی اف بی آی قرار خواهند گرفت و باید هر سخن و حرکتشان را با ترس و لرز کنترل کنند.
و اما نفس نامه نویسی به عنوان یک ژست سیاسی: آیا بدیهی نیست که مضمون و لحن این نامه تا چه اندازه برای یک ایرانی (با هرگرایش سیاسی) تحقیرآمیز است؟ امضاکنندگان درک نمیکنند که خود را تا چه میزان در جایگاهی حقیر قرار دادهاند و درچشم یک ایرانی که نامه را میخواند چه میزان خفت میان خطوط نهفته است؟ که ما هیچکارهایم و ناتوان و ذلیل و فقط یک میلیاردر نادان و کم سواد که در کشور خودش هم منفور اکثر مردم است باید ما را نجات بدهد؟ شما از جانب ما به این نتیجه رسیدهاید؟
نظام سرکوبگر و تبهکار اسلامی البته باید برود اما رهایی از آن تنها کار خود مردم ماست با امکاناتی که خود تدارک خواهند دید، به ابتکار خود سازمان خواهند داد ، در وقت مناسبی که در توان خود مشاهده کنند. مردم ما به ناجی خارجی نیاز ندارند.
منبع: فیسبوک عبدی کلانتری، ۲۴ دسامبر ۲۰۱۶
شهروندان آمریکایی به مراتب بیش از آن ناراضی بودند که همهی ما حدس میزدیم. انقلاب سندرز نخستین نشانه بود که آنها خواهان کسی هستند که خارج از سیستم باشد. سندرز به جای معرفی راه سوم و همراهی با حزب سبز (که هفتاد درصد از رأی دهندگان هنوز آنرا نمیشناسند) تصمیم گرفت از نامزد والستریت حمایت کند. همان والستریتای که در سال ۲۰۰۸ با فساد وام مسکن میلیونها آمریکایی را بیخانمان کرد! اکثر رأی دهندگان به کسی رأی دادند که بخشی از «سیستم» نبود و مطلقاً تجربهای در سیاست نداشت. گوشمالی خوبی برای آنها که از فساد و نابرابری اقتصادی ناراضیاند اما به جای رأی وجدانشان و راه سوم، همیشه به «شـّر کمتر» رأی میدهند. شـرکمتر نشان داد که فاسدتر و وابستهتر از شربزرگتر بود! این شکست بزرگ برای همهی نیروهای مترقی، لیبرال دموکرات و سوسیالیست باید انگیزهای شود برای جدیترگرفتن حزب سوم و تلاش برای سازماندادن آن، برای ادامه دادن انقلاب برنی سندرز در سالهای تیرهی آینده. و این سالهای تیره، اگر شکست در دیوان عالی و کنگره را هم به آن اضافه کنیم، فراتر از چهارسال و هشت سال خواهد رفت.
۹ نوامبر ۲۰۱۶
خاندان سعود یا تئوکرات های شیعی؟ منصور فرهنگ بر شباهت ها انگشت می گذارد و مرور می کند تاریخچهی تحریکات حاکمان ایران را، که با حملات لفظی خمینی (در پاسخ به تبریک ملک خالد) آغاز شد و بلافاصله با سیاسی کردن زیارت حج برای تضعیف رژیم سعودی ادامه یافت که منجر به حمایت عربستان از عراق در جنگ هشت ساله شد. در سال ۱۹۸۲ پس از بیرون راندن ارتش عراق، رهبری ایران پیشنهاد آتشبس شورای همکاری خلیج را رد کرد و با شعار «آزادی بیت المقدس از راه کربلا» جنگ را شش سال دیگر ادامه داد تا شکست و نوشیدن جام زهر. در سال ۱۹۸۷ ایرانی ها در مراسم حج دست به تظاهرات علیه عربستان زدند، ۴۰۰ نفر در آن رویداد کشته شدند، و روز بعد سفارت عربستان در تهران را هم غارت کردند. یکی از دیپلماتهای عربستان در این حمله به قتل رسید. پس از آنکه صدام حسین در سال ۱۹۹۰ شیخ نشین کویت را اشغال کرد و خصومت عربستان را برانگیخت، حاکمان ایران و عربستان به یکدیگر نزدیک شدند و سال بعد روابط دیپلماتیک از سر گرفته شد. سقوط رژیم عراق توسط آمریکا راه را برای حضور روزافزون سیاسی و نظامی دولت ایران در عراق بازکرد. در سالهای قبل، رژیم ایران با حمایت از شورای انقلاب اسلامی عراق و رهبر آن آیتالله محمدباقر حکیم، و سازمان دادن بریگاد بدر توسط سپاه پاسداران، پل پیوند با حاکمیت علوی دمشق را پایه گذاشته بود. حضور پرقدرت شیعیسم نظامیگرای ایرانی در عراق، سوریه و لبنان، زنگ خطری بود برای وهابیت عرب. خصومت بار دیگر بالا گرفت. در سال ۲۰۱۶ شیخ نمر شیعی را در عربستان اعدام کردند. در اعتراض، سفارت عربستان در تهران بار دیگر چپاول شد. به باور منصور فرهنگ، ریشه ی خصومت از فرقه گرایی مذهبی است، نه از منافع مادی. وهابیت هراسان است از قدرت طلبی هژمونیک تئوکراسی شیعی، و حاکمان ایران نیز عزم آن دارند تا از قیمومت آنان بر کعبه مشروعیت زدایی کنند (وصیت آیت الله خمینی). آیا پراگماتیسم و مصلحت نظام باعث خواهد شد که ایران با همسایه ی جنوبی اش همان روابطی را داشته باشد که با عمان، قطر، امارات متحد، و ارمنستان و آذربایجان دارد؟
++ آقای فرهنگ کارشناس روابط بینالملل و استاد پیشین این رشته در دانشگاه بنینگتون، و نخستین سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد، است.
همدستی در جنایات جنگی
این روزها توجه بسیاری، به حق، متوجه جنایات جنگی دولت بشار اسد بوده و همدستی ِجمهوری ِاسلامی ِما در این کشتارها. روزنامهی نیویورکتایمز انگشت میگذارد بر «همدستی»ی مشابهی در جنایات جنگی: آنچه که هماکنون در کشور یمن در حال وقوع است. نکتههای زیر در بخش سخن سردبیران آمده (هفدهم آگست) که نظر ِ رسمی ِروزنامه را باز میتابد و من عیناً نقل میکنم بیآنکه چیزی افزوده باشم. ع. ک.
:
یک بیمارستان، محل کار «پزشکان بدون مرز»؛ یک مدرسه؛ یک کارخانهی تولید چیپس ِسیبزمینی! طبق قوانین بینالمللی ایندست نهادها در کشور یمن را نباید آماج مشروع برای حملهی نظامی به شمار آورد. با اینحال، طی روزهای گذشته اینها توسط بمبافکنهایی هدف قرارگرفتند که متعلق به ائتلاف نظامی به رهبری ِعربستان سعودی است. دراین بمبارانها ۴۰ غیرنظامی به قتل رسیدند.
:
ایالات متحده در این خونریزیها همدستی دارد. این ائتلاف نظامی را آمریکا به شیوههای گوناگون تقویت کردهاست از جمله فروش تسلیحات به سعودیها به منظور فرونشاندن اعتراض آنها به توافق هستهای با ایران.
:
این چهارمین حملهای است که طی دوازده ماه گذشته به بیمارستانهای «پزشکان بدون مرز» صورت گرفته با آنکه طرفین مخاصمه پیشاپیش از محل دقیق ِاین مراکز خبردار بودهاند. بر رویهم تاکنون در این جنگ بیش از ۶۵۰۰ نفر کشته و بیش از دو میلیون و پانصد هزار تن آواره شدهاند و این کشور از وضعیت فقر و محرومیت به موقعیت ویرانی ِکامل تنزل یافتهاست. گزارشی از سازمان ملل متحد میگوید شصت درصد از کشتار کودکان یا جراحاتی که به آنان وارد شده توسط ائتلاف نظامی عربستان صورت گرفتهاست. سازمانهای حقوق بشر و سازمان ملل متحد برآنند که این کشتارها را میتوان بالقوه زیر عنوان جنایات جنگی ردهبندی کرد.
:
رئیسجمهور اوباما، بدون مجوز قانونی از کنگرهی آمریکا، از اقدامات عربستان و فروش سلاحهای بیشتر به سعودیها حمایت کرد که تا اندازهای به خاطر برطرف کردن ناخشودی ِآنها از توافق هستهای با ایران بود. آقای اوباما از ابتدای تشکیل کابینهاش تا کنون ۱۱۰ (صد و ده) میلیارد دلار تسلیحات به سعودیها فروخته که شامل هلیکوپترهای آپاچی و موشکهای نظامی است؛ همراه با همکاری در جمعآوری اطلاعات امنیتی، سوختگیری هوایی بمبافکنها، و شناسایی ِنقاطی که باید هدف قرار گیرند. کارشناسان بر این باورند که بدون حمایت واشنگتن، ائتلاف نظامی عربستان زمینگیر میشد. در عوض، وزارت امور خارجه فروش یک میلیارد و صدوپنجاه هزار دلار دیگر برای ابتیاع تانکها و مهمات را تصویب کرد که سلاحهای نابود شده را جایگزین شوند.
:
با در نظرگرفتن ابعاد کشتار غیرنظامیان در یمن، حمایت ایالات متحده از این جنگ غیرقابل دفاع است. همانطور که سناتور کریس مورفی (از ایالت کانهتیکت) روز سهشنبه به خبرنگار سیانان گفت، «بر بدن تک تک غیرنظامیانی که در یمن کشته میشوند مـُهر و نشان آمریکا حک شده!»
۱۹ اوت ۲۰۱۶
همکاری گستردهی تئوکراسی ایران با فاشیسم بعثی ِسوریه در بمباران شهرهای این کشور امری پذیرفته شده و مشروع بود از سوی حامیان نظام، اما حدس میزنم حتا آنها هم انتظار نداشتند خاک ایران تبدیل به پایگاه موقت و سکوی تهاجم بمب افکنهای روسی شود برای حملههای هوایی ِوسیع تر درخاک سوریه. روشن نیست که ولادیمیر پوتین چه وعدههایی به دولت خامنهای (و زیرمجموعهاش کابینهی روحانی) داده تا چنین امتیاز بزرگی بگیرد. (اورانیوم غنی شدهی دوران احمدینژاد آیا هنوز در خاک روسیه نگهداری میشود؟) ریسکی که احتمال خصومت بیشتر کاخ سفید و کابینهی جدید ایالات متحده را علیه حکومت ایران دربر خواهد داشت. طعنهای نیز هست به روشنفکران امنیتی که مهمترین توجیهشان برای دفاع از «معمار بزرگ امنیت» این بود که این تئوکراسی ضامن استقلال ما در برابر امپریالیسم است. حتا شاه سابق نیز که ظاهراً «سگ امپریالیسم» نام گرفته بود هرگز اجازه نداد خاک کشورش رسماً پایگاه حملات نظامی یک کشور خارجی باشد.
۱۷ اوت ۲۰۱۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر