عبدی کلانتری
از زمان اعلام پیروزی دانالد ترامپ، میزان جرائم مبتنی بر تبعیض علیه مسلمانان در آمریکا بالا رفته است، حتا درشهر ما (نیویورک) که نسبت به مهاجران و اقلیتهای دینی، قومی، و زبانی همیشه بیشترین مدارا را نشان داده. زنان محجبه نخستین قربانیان این حملات بودهاند، احتمالاً به این دلیل که ظاهرشان به طرز واضحی آنها را در میان جمع متمایز میکند. در اینجا، یعنی در یک شهر غربی، در فرهنگ لیبرال دموکراتیک، «حجاب زن مسلمان» یک نماد است. اما پیش از آنکه بپرسیم «نماد چه چیزی؟»، برگردیم و به یاد بیاوریم در کشور خودمان، یا در هر فرهنگ «غالب» اسلامی، این چه نمادی است.
:
حجاب در کشوری «اسلامی» نماد (سمبول) حقارت یا صغارت زنان است. «اسلامی» را در گیومه میآوریم برای برجسته کردن وجه غالب یک فرهنگ، بیآنکه از یاد ببریم فرهنگها متنوع و چندپارچهاند و تقلیل ناپذیر به ذاتهای ثابت. در مقام منتقد فرهنگ بومی (انتقاد درونمان ، انتقاد خودشناسانه)، کسانی که با سنتهای پدرسالار میستیزند به خوبی میدانند که مشکل حجاب است، نه «حجاب اجباری». حتا حجاب «داوطلبانه» هم همان حجاب اجباری است و ضرورتی برای تفکیک وجود ندارد. صفت «اجباری» اضافهی مخل و به قول فرنگیها «ریداندانت» است. ایدئولوژی حجاب مورد نقد قرار میگیرد؛ نقدی که توأمان نقد فرهنگ و نقد قدرت است. در این نقد، «ایدئولوژی حجاب» هدف است (پدرسالاری، مالکیت دیگری بر بدن، «فحشا پنداری»). در این نقد، زنانی که حجاب به سر دارند هدف نیستنند. احترام مدنی آنان همیشه لحاظ میشود. آنها ضعیفه یا فاقد عاملیت نیستند؛ هرچند غیرمستقیم در چرخهی بازتولید ایدئولوژی نقش بازی میکنند.
حال برگردیم به پرسش اول : در غرب، مثلاً در فرهنگ لیبرالدموکراتیک آمریکایی، «حجاب اسلامی» نماد چیست؟ برخلاف انتظار، پاسخ به هیچ وجه ساده نیست. اگر مسأله را ساده کنیم، غربی با دو «نگاه» به زن محجبه مینگرد. نگاه لیبرال دموکراتیک غربی، زن محجبه را مختار و صاحب رأی میشناسد و به خاطر اینکه این زن به عنوان عضوی از یک اقلیت دینی مورد اجحاف قرار گرفته خود را موظف میبیند در کنارش بایستاد، از او در برابر تهاجم فرهنگ غالب دفاع کند. حجاب زن مسلمان نماد بیدفاعی اوست. نمادی از غریبه بودنش، از تنها بودنش، بیقدرت بودنش. دفاع از زن محجبه، یعنی دفاع از حقوق مدنی یک عضو جامعه ، و مدارا با مهمان. نگاه دوم، نگاه غربی ِمحافظهکاری است که حجاب را نماد خطر میبیند؛ نماد تهاجم فرهنگی یا تهاجم سیاسی، نماد «تروریسم» ونماد «دشمن».
:
دشمنی ِاو با زن محجبه، از بنیاد متفاوت است از نقد درونمان به ایدئولوژی پدرسالاری در بستر فرهنگ خودمان. در نگاه محافظهکار غربی، به ویژه در عصر ترامپیسم و برکزیت و هویتگرایی نو در غرب، زن مسلمان یک انسان منفرد نیست، نماد بارز یک فرهنگ مهاجم و ستیزهگر است، یک دشمن نفوذی است؛ اساساً نماد دشمنی و جنگ است با «ارزش های خودی»، با لایفستایل به خطرافتادهی غربی است. نگاه محافظهکار اینجا رابطهی قدرت را وارونه میبیند، خود را قربانی میپندارد و مسلمان را قدرتمند. حجاب، نماد قدرت بیرونی ِیک دشمن مهیب پنداشته میشود. این پنداشت خود یک ایدئولوژی است، هم ایدئولوژی قدرتمدارانی که به جنگهای خاورمیانه دامن زدند، و هم ایدئولوژی ِ فرودستانی که اقتصاد تیشه به ریشهشان زده، کوچک و حقیر و بیقدرت و بیاحترام شدهاند و تصور میکنند اینهمه را خارجیها، مهاجران و مسلمانان باعث شدهاند.
:
نمادها برحسب چگونگی ِروابط قدرت معانی متفاوت و گاه متضاد به خود میگیرند: روابط قدرت میان طبقات، میان جنسیتها، میان کشورها، و میان «مرکز» و «پیرامون». ما هستیم که باید تصمیم بگیریم در کجای این روابط قدرت ایستادهایم ، در زمین چه کسی بازی میکنیم، و در چه بستری و با چه نگاهی میخواهیم نمادها را تعبیر کنیم.
منبع: فیسبوک عبدی کلانتری، ۲۸ ژانویه ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر