۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

میانه رو ـ مرده شور

یدالله رویایی یکی از هفت ـ هشت تا گردن کلفت اصلی ِ شعر معاصر (پس از نیما) در ایران است. کارش دشوار فهم است اما این یک شعر را هرکسی می تواند بفهمد هرچند که به دقایق تکنیکی آن هم آگاه نـشود. قابل توجه هواداران جوجه آخوندهای کم مایه و پرمدعای جنبش سـبز!

بیانیه

يدالله رؤيائی

نگاه می کنم و
از سنت، از محافظه، از آئین
نفرت می کنم
از فاضل، از میانه رو، از مرده شور
وَ ازعتیقه ، از کفن، از کافور
نفرت می کنم

از نبش قبر و از قالب، از قاری
وز شکل های تکراری
از سطحی، از کلیشه، از کهنه، از کهن
- از کهنه در شمایل ِ نو
وز نو در التزام ِ کهنه -
از حجره، از قم و از کدکَن
نفرت می کنم

و از تمام آنان که خوابِ قرون رفته می بینند
و فکرمی کنند
که هیچ چیز بهتر از قرون رفته نیست
از رجعت، از فرورفتن
نفرت می کنم

از آنکه از اصیل، از دیگر، از متفاوت می ترسد
وز شکل های شادِ شکستن می ترسد
از دزدي از ریا و مصلحت و رندی
کشتِ دروغ
- فرهنگِ آخوندی -
از بَربَر، از بسیج و از باتون
از قتل و از شقاوت، از قاتون
از وهن
- وقتیکه شخص می شکند در شخص -
از اعتراض های خاموش
وَ اعتراف های ناچار
از مغزهای شسته، از شستن
نفرت می کنم

از صدای حلقه های بسته در ضمیر و حلفه های بی ضمیر
از زخم و از شکنجه، از زنجیر
از گشت های به اسم ِالله
- روی رمین ِخدا عفونتِ الله-
از مسجد، ازخرافه، ازخشم
وَ از قواره های پشم ،
از حوض و از حوزه، از بوی گند
از گوسفند،
از آفتابه، از لیفه، از اِِزار
از چاهکِ ولایت
تا چاهِ انتظار،
تسبیح و کفش کن
نفرت می کنم

از قارچ های زهر:
از خود و خار، – همهمۀ دستار-
از لاشخوارهای موعظه، از منبر
از تازیانه و از چنبر،
از غارت، از غنیمت
- بال ِ سیاه شولا برلاشه های خوردن -
از بُردن
نفرت می کنم

در چهارراه های خطابه
از فکرهای روشن، از روشنان ِفکر
- معبّرها -
که از خطا و خواب طلائی شان دائم
تعبیرهائی بی توبه می کنند
از توبه، از خجالت
از رسم و راه گفتن، اما
از خبط خود نگفتن
از گفتن نگفن
نفرت می کنم

از چشم های بسته، مشت های باز
(یا مشت های بسته، چشم های باز؟)
از آبروی ریخته، آویخته از حرف
از حرف های بیوقت از پسران ِ وقت
- وقتی برای گفتن -
از ریختن، آویختن
نفرت می کنم

وقتی که ارتجاع
چون بختکی نفس گیر
- صدها هزارتُن تهوع و تقلید-
بر شعر اوفتاده است
و پاسداران ادیب، ادیبان ِ پاسدار
- دربانان ِحجره های ادبیاتِ دربسته-
در پشتِ دردهای سیاه و درهای سیاه
کج خنده های دیروزرا امروز می کنند
ذوق زبان
از آب دهان محتضران می ریزد
و هیچ نسلی از هیچ منظری بر نمی خیزد
از نوحه، از ردیف و قافیه، از شعر انجمن
نفرت می کنم

از موریانه های معرّب،
کفتارهای فقه و فتوا، موقوفه خوارها
از شیخکان شاعر، از طالبان نو، (مدرنیسم حوزه ها)
که با سکوتشان
هضم ِجنایت می کنند
و یا که خود، به رسم رهبر
جنایت هضم می کنند
دردانه های بیت، انگل ها
ازحافظان حدیث و آیه و آیت
پرورده های سنت
و توله های سنت شکن
نفرت می کنم

وقتی که شاعران حقیقی خاموش اند
دیگر نمی نویسند
یا آنکه می نویسند
و راز های کوچک و فنی شان را
از انزواهاشان بیرون نمی دهند
و مرگِ شاعران بی مرگ
پنهان و بی سخن می ماند
از ماندن،
از احتضار و از مردن
نفرت می کنم

من می روم و نفرت من می مانَد
من می روم و آنکه می آید هم
با آنچه از من می ماند
نفرت می کند

با آنچه می ماند از من
من، - بعدِ من-
در بودن و نبودن
نفرت می کنم


*

۳ نظر:

ناشناس گفت...

باسلام
بلاخره بخودم جرئت دادم که بپرسم در این شعر غلط تایپی (منظورم حلیفه،قاتون،رمین،ازار و نگفن)هست ؟یا که دنبال لغت ها بگردم.

Anoushe گفت...

jenabe aghaye kalantari az shoma tashkor mikonam modaha bod shere jadid khobi nakhande bodam . momken ast az chand nafare digari ham ke shoma layeghe bozorgi midanid esm va hatalmaghdor sheri dar safetan darj konid?

mojtaba mostafavi گفت...

سلام این دولت برایه همه چی‌ پول دارند ولی‌ نه برای یارانه‌ها . هی‌ میگن نیروی هسته‌ای تو نگو ما باید از حالا به بعد هسته بخوریم چون از خورشت الو فقط هستش گیرمون میاد. ما نیروی هسته‌ای می‌خواهیم بزنیم تو سرمون. نه قدرت خرید داریم نه میتونیم از حالا با بعد جایی برویم چون اقایون بنزین را حسابی‌ بالا بردند. آقای احمدینژاد حق نفت ما که گفتی‌ سر سفره هر خانواده ایرانی‌ میاری کو؟ همه رو دادید به عربهای سنی تو غزه بخورند تا عکستون رو همهجای فلسطین بزنند. نه نیروی اتممیت رو می‌خواهیم نه کمکت به غزه. یادت نره که همین ما بسیجیهایی که همه یارانه‌ها رو ازشون بریدی ما باعث شدیم که جنابعالی هنوز رئیس جمهور باشید.