۱۴۰۴ خرداد ۳۱, شنبه

دو ارزیابی متضاد

 نوشته عبدی کلانتری

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

در روز هشتمِ تهاجم اسراییل به ایران، دیروز ۲۰ ژوئن ۲۰۲۵، جنگ وارد فاز تازه‌ای شد اما ارزیابی از این فاز در دو مسیر مخالف جلو می‌رود. منطقاً یکی از این دو ارزیابی نادرست باید باشد. مجری ایران‌اینترنشنال، فرداد فرحزاد، خطاب به مهمان برنامه‌اش می‌گوید، «به نظر می‌رسه احتمال زیادی هست که جهان داره خودش را برای ایران پساجمهوری اسلامی آماده می‌کنه.» فرداد چند بار طی برنامه همین ادعا را با قطعیت با سایر مهمان‌ها به بحث می‌گذارد، «مشخصه که اسراییل دست بالا رو داره، چطوره که جمهوری اسلامی حاضر نشده جام زهر رو بنوشه؟»، جای دیگر می‌گوید، «به نظر می‌رسه غربی‌ها بازی را تموم شده می‌بینند.» این برداشت در میان تحلیلگران این شبکه خط غالب بوده است. طرفداران حمله اسراییل ــ که مخالف آتش‌بس و مذاکرات دیپلماتیک هستند زیرا عمر جیم الف را زیاد می‌کند ــ به شدت گرایش به این دارند که امر دلخواه (مطلوب خودشان) را با یک «به نظر می‌رسد» در ابتدای جمله، به عنوان فاکت یا امر محتمل جلوه دهند. فاز تازه از دید آنها این است که کار جمهوری اسلامی یکسره شده و همه چیز مهیای ورود به فاز دولت جایگزین است؛ و حالا دولت‌های غربی نشسته‌اند تا برای دوران پساجمهوری اسلامی سیاستگزاری کنند.


اما اگر سرتان را از چاه رسانه‌های راستگرای ایرانی بیرون آورید، که در آن فقط طنین صدای خودشان را می‌شنوند، و نگاهی بیندازید به رسانه‌های فرنگی، یا حتا به خبرنگاران و روزنامه‌های اسراییلی، معنی فاز تازه به کلی چیز دیگری است! مناشه امیر از اسراییل به افغانستان‌اینترنشنال می‌گوید، «اوایلی که جنگ آغاز شد، [سخنگویان اسراییل] گفتند جنگ شش روز طول خواهد کشید، بعد گفتند دوازده روز، بعد گفتند تا پایان ماه ژوئن، ماهی که در آن هستیم، و حالا، دقایقی پیش، [۲۰ ژوئن] فرمانده ستاد کل ارتش اسراییل گفت این جنگ ممکنه طولانی باشه.» مجری از مهمان‌ نمی‌پرسد چه چیز باعث این تغییرِ ارزیابی شده، چه معادلاتی در روز هشتم تغییر کرده است. اینکه جنگ قرار باشد هفته‌ها و ماه‌ها ادامه داشته باشد چه چیز را نشان می‌دهد؟ مسلماً نظر ایران‌اینترنشنال را تأیید نمی‌کند که رژیم ایران همین ساعت‌ها سقوط می‌کند و «جهان» آماده‌ی دولت بعدی است.

~

به صحبت کارشناسان غیرایرانی که رجوع کنید نمی‌شنوید که رژیم لبه پرتگاه قرار گرفته است. در مواردی معتقدند در روز هشتم ورق تا اندازه‌ای برگشته است ــ خلافِ برداشت روزهای اول که همه گمان داشتند رژیم ایران یکباره زیر پایش خالی شده و عنقریت صحنه را ترک ‌کند. این وضع شاید مطلوب ما یا بیننده‌ی ایران‌اینترنشنال نباشد اما آدم نباید امر مطلوب را با امر محتمل یکی بپندارد و بخواهد به زور مطلوب خودش را بر تحلیل سوار کند! امروز همین شبکه تأکید داشت صبح جمعه، بیستم ژوئن، موشک‌های رژیم به دو مسجد در حیفای اسراییل اصابت کرده، اما اضافه نکرد که چند بلوک ساختمان دولتی هم در در همین حمله نابود شد، با تعداد زخمیان ۴۴ نفر، و در تل‌آویو یک «پارک تکنولوژی» هم با موشک اسلامی تخریب شد که مجتمعی از شرکت‌های فناوری بود، از جمله شاخه‌‌ای که به نیروهای ویژه ارتش اسراییل خدمات سایبری می‌داد. شنبه گذشته مرکز علمی «وایزمن» مورد اصابت موشک قرار گرفت که در آن ۴۵ آزمایشگاه تحقیقی از بین رفت. کلیپ ساختمانهای مورد اصابت در تل‌آویو و حیفا یادآور صحنه‌های آخرالزمانیِ غزه بود. (گزارش تلویزیون الجزیره، ۲۰ ژوئن) دولت اسراییل حالا تصمیم گرفته به شدت پوشش خبری از مناطق موشک خورده را سانسور کند و پیروزی‌های خودش را برجسته نماید. سخنگوی ارتش اسراییل، «نیروی هوایی در بامداد جمعه بیش از ۳۵ مرکز ذخیره و پرتاب موشک در ایران را مورد هدف قرار داد.» (هاآرتص، جمعه ۲۰ ژوئن)

~

پس دو ارزیابی داریم: نیروهای راستگرای ایرانی در اپوزیسیون عمدتاً بر این باورند که رژیم اسلامی لبه پرتگاه است و هرلحظه یا یک ضربه‌ی نهایی سقوط می‌کند. ارزیابی دوم بیشتر از سوی کارشناسان علوم سیاسی غربی است که معتقدند اسراییل به اهداف اصلی خودش نرسیده و وارد یک فاز فرسایشی شده که ادامه‌ دادن‌اش بدون دخالت ایالات متحده برای این کشور گران تمام خواهد شد. این هدف‌ها عبارت بودند از نابودی ظرفیت‌های هسته‌ای ایران برای غنی‌سازی و فراهم ساختن زمینه برای تغییر رژیم. برخی معتقدند رژیم اسلامی در فازهای فرسایشی بهتر می‌تواند مانور بدهد و از زیر ضربات سهمگین جان سالم  به در ببرد. یکی از این کارشناسان جان میرشهایمر استاد دانشگاه شیکاگو، از تحلیلگران سیاسی سرشناس در آمریکا، دیروز در نشستی گفت پس از حملات غافلگیرکننده‌ی اسراییل در روزهای اول، رژیم ایران تا اندازه‌ای قابلیت‌های دفاع هوایی و پرتاب موشکی خود را بازسازی کرد و آماده‌ی ورود به یک جنگ فرسایشی شده است. تغییر رژیم نیاز به اشغال کشور دارد و اسراییل نمی‌تواند تنها از طریق بمباران به وسیله‌ی نیروی هوایی به هدف‌های خود برسد.

~

اقتصاد اسراییل هم تحت فشار است و زندگی عادی شهروندان تااندازه‌ای مختل شده زیرا سیستم دفاع هوایی پرخرج آن در برابر موشک‌های بالستیک آنطور که تصور می‌شد مؤثر عمل نمی‌کند. میرشهایمر معتقد است، «واشنگتن قادر به حل مشکلات اسرائیل نیست. این وضعیت نشان‌دهنده ضعف استراتژیک اسرائیل در برابر ایران است.» ادامه‌ی این وضعیت می‌تواند تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل باشد. حتا دخالت آمریکا برای از میان بردن فُردو تضمینی برای تغییر رژیم در ایران نیست. در این پنل گفته شد «وال‌ستریت جورنال» که از سخنگویان اصلی دولت اسراییل در آمریکاست حالا مجبور شده مشکلات اسرائیل را منعکس ‌کند. نکته‌ی هشداردهنده‌ای که در این گفتگوی سه نفره مطرح شد این بود که اگر ایران به سمت ساختن بمب برود، با توجه به نکته‌های بالا، احتمال استفاده اسرائیل از سلاح‌های هسته‌ای در صورت عدم حمایت نظامی آمریکا افزایش خواهد یافت، که می‌تواند تبعات وحشتناکی به دنبال داشته باشد.

~

در مجموع، می‌توانیم نتیجه بگیریم چند احتمال بیشتر از «تغییر رژیم سریع»  قابل تصور است: ۱) ادامه جنگ به فاز فرسایشیِ درازمدت با خسارات بسیار برای هر دو طرف؛ ۲) «یک آتش‌بس زشت» ــ ناگوار برای هر دو طرف ــ برای پایان بخشیدن به این روند تخریبی؛ و ۳) تاریک‌ترین احتمال، فروپاشی ساختارهای سیاسی و اقتصادی ایران بدون تغییر رژیم و بدون تشکیل یک دولت همسو با اسراییل، که به نوبه‌ی خود می‌تواند زمینه‌ای شود برای کودتا، فعال شدن‌ انواع گروه‌های شبه‌نظامی، و پارتیشن یا جدایی‌ مناطق مرزی. /// ع. ک.

 

در باره جنگ اسراییل و ایران از عبدی کلانتری بخوانید:

پس از رهبر، پس از فُردو

آغاز جنگ

صلح با شیطان

×

۱۴۰۳ اسفند ۱۸, شنبه

هشت مارس و «پنجاه و هفت»

 

عبدی کلانتری

منبع: فیسبوک

رابطه «هشت مارس» با «پنجاه و هفت» پیچیده و تعارض‌آمیز است. اگر عمیق بکاویم و سویه‌های متعارض را سبک‌سنگین کنیم و منصف بمانیم، به احتمال زیاد رأی به محکومیت دومی در برابر اولی می‌دهیم، که معنی‌اش ارزیابی و نقد رفتار خود و همفکران به هنگام سرکوب زنان در جریان انقلاب پنجاه و هفت و روزهای پس از «بهار آزادی» است؛ به جای تبریکات مرسوم و کلیشه‌ای در هشت مارس شاید بازاندیشی ارجح‌تر باشد، نه به نیت توبه و تکفیر بلکه روشنگری و نقد، و پرهیز از خطاهای مشابه در حال و آینده.


~

گام اول اسلامگرایانِ پیروز در انقلاب پنجاه وهفت سلب آزادی‌های بدست آمده‌ی زنان بود، به طور اخص زنان متجدد از طبقات متوسط. مادر من با یک عمر کار فرهنگی و مدیریت مدرسه به دلیل تن‌ندادن به حجاب با تحقیر اخراج شد. خواهر من که دختری مستقل و رها بود و می‌توانست با اتوموبیلش به هر گوشه‌ی کشور برود و با هرکس که خواست محشور شود به چنگ جوانک‌های ریشوی مذهبی افتاد که مثل غنیمت جنگی با او رفتار کنند و زخمی بر روان او بزنند که برای همیشه آن دیار را از ضمیرش پاک کند. خانه‌های اجاره‌ای دولتی را که سهمیه سازمانی پدران و مادران کارمند ما بود از آنها گرفتند تا خانوارهای چادرچاقچوری جای‌شان را بگیرند. با کثیف‌ترین تحقیرها چنین کردند، وارسی عکس‌های خانوادگی و کمد لباس و آرایش و هرچه که خصوصی‌ترین حریم بود، چون مادران و خواهران ما را فاحشه می‌پنداشتند.

~

«ما هنوز به این دریافت تئوریک نرسیده بودیم ــــ منظورم روشنفکران انقلابی ، دموکرات، و غیردینی است ـــ که در بطن و زیر پوست این انقلاب ضد سلطنتی و آزادی‌خواهانه که طبقهء متوسط هم در آن سهمی داشت، همزمان یک رگه فاشیستی قوی حضور دارد. ما در سطح خودآگاه، هنوز تحلیلی از پیوند تنگاتنگ لومپنیسم شهری با مذهب عوام، بازاری ها، و روحانیت شیعه نداشتیم. عنصر پوپولیسم از نوع فاشیستی ، یعنی حضور وسیع عناصر «دکلاسه» و حاشیه‌ای و به شدت قشری، همراه با سرریز عقده‌های جنسی یک روان اجتماعی بیمار، بخشی جدایی ناپذیر از انقلاب پنجاه وهفت و سویهء تاریک آن بود. ما آن را به چشم می‌دیدیم اما نسبت به آن آگاهی تئوریک نداشتیم که وارد تحلیل‌های سیاسی‌مان بکنیم.» (ع. ک. از یک مصاحبه، ۱۳۹۱)

~   

«به نوشته‌های خودم که نگاه می‌کنم، می‌بینم برای اولین بار در سال ۱۳۶۵ بود (در مقاله‌ای در نشریهء «پویا» با عنوان «اخلاق سنگسار») که سعی کردم بفهمم چرا رهبران انقلاب مثل هاشمی و دیگران در صحبت‌های رسمی، مدام از «فحشا» نام می‌برند و خطر آن را برجسته می کنند. چرا «فحشا» و «فساد» برای آن‌ها مهم‌تر از خطر «استکبار جهانی» است؟ منظورشان از «فحشا»، حضور زنان مستقل در حوزه عمومی بود. برای مبارزه با فحشا (بخوان مبارزه با زنان) وزارتخانه‌ی ویژه تأسیس کردند و پلیس ویژهی امر به معروف و ارشاد به خیابانها گسیل داشتند. هفته‌ای نبود که امامان جمعه در مورد بی بندوباری وعظ نکنند. در همان سالهای اول انقلاب یکی از بستگان من که زنی زیبا و جسور و متأهل بود، به خاطر «بی بندوباری» (به گمانم در یک مهمانی که مشروب و شاید تریاک مصرف می شد) در ملاء عام شلاق خورد. سنگسار یک نوع مراسم آئینی بود با همدستی مردم عامی و نعره‌های الله و اکبر که قرار بود به شیوهای بدوی و جن‌گیرانه و خونین، رفتار جنسی زنان را زیر کنترل تئوکراسی مهار کند. فساد از درون «زنانگی» در فضای شهر خدا پخش می‌شد. همه‌ی زن‌ها به طور بالقوه زناکار بودند یا مردان را در معرض خطر زنا قرار می دادند!» (ع. ک. همان مصاحبه)

~

چیزی که برای من تکان‌دهنده بود ارتباط «فحشا»ی خمینی با ناخودآگاه روشنفکری مردانه‌ی ایرانی بود، روشنفکرانی که مجلات یا «رنگین‌نامه»ها، و سایر محصولات فرهنگ طبقات متوسط شهری برای‌شان همان ترویج فحشا و هجوم فرهنگی امپریالیسم (زندگی آمریکایی) به شمار می‌آمد. رژیم سیاسی کشور محصول کودتای آمریکایی و از لحاظ نظامی و ژئوپولیتیکز در اردوگاه آمریکا و غرب بود. زنان طبقات متوسط ایرانی داشتند به تدریج سبک زندگی زنان مدرن اروپایی و آمریکایی را کسب می‌کردند در متن رفاه نسبی، بهبود مادی، ارتقاء طبقاتی و فاصله‌ی روزافزون با طبقات فرودست و محروم. روشنفکرانِ خلقی که عمدتاً قربانی کودتا و سانسور بودند و طعم زندان و شکنجه می‌چشیدند، این پدیده‌ی جامعه‌شناختی و فرهنگی مدرن و معطوف به غرب را روندی قهقرایی به حساب می‌آوردند. برای آنها قابل تصور نبود که یک دیکتاتوری «وابسته به آمریکا» بتواند سوبژکتیویته‌ی زن ایرانی را آزاد کند. آزادی زن ایرانی نزد آنها فقط در متن آزادی از ستم طبقاتی در کل جامعه معنی پیدا می‌کرد. زن مدرن طبقه‌ی متوسط همان عروسک فرنگی بود، بی‌عمق و بی‌محتوا، بازیچه‌ی تبلیغات دستگاه حاکمه. پنجاه و هفتِ آنها ناگزیر بود که هشت مارسِ زنان بی‌حجاب را کنسل کند.

~

«ژینا» اسم رمز یک جنبش سیاسی و انقلابی علیه تمامیتِ تئوکراسی شیعی و مهمتر یک بازگشایی فکری در قبال عمیق‌ترین شکاف و ترامای پس از انقلاب پنجاه و هفت بود، یعنی هتک حرمت و تجاوز به زنان ایران که به استقرار «رژیم زن‌کُشی» انجامید. این تراما، پیوند داشت با عمیق‌ترین باورهای مذهبی توده‌ی مردم، اسلام و شیعه‌گری، و از همین‌رو درمان آن گویی فقط با یک انقلاب علیه دولت دینی، علیه اسلاموفاشیسم یا فاشیسم کلریکال (آخوندی سپاهی بسیجی) می‌بایست صورت گیرد، مقدم بر کاهش یا رفع تضادهای طبقاتی که در هر نظام سرمایه امر روزمره است. سرانجام این قیام ژینا بود که «هشت مارس» را از چرخه‌ی «پنجاه و هفت» خلاصی بخشید. ///  ۸ مارس ۲۰۲۵

--

بیشتر بخوانید از عبدی کلانتری

روشنفکران، روشنگری، و انقلاب

نقد خشونت دینی

چپ، حجاب، و انقلاب ۵۷

سکس و سکولاریسم در چشم‌انداز تاریخنگاريِ پسااستعماري

دوراهی فمينيسم ايرانی: آزادي جهانشمول يا عامليت بومي

حجاب، تئوکراسی، نسبیت اخلاقی، ژیژک، الویس، هترونورماتیویتی، تمنا، لذت ، و دست نامرئی آدام اسمیت (یک گفتگو)

زن، بدن، و اختيار (یک گفتگو)

هوموفوبيا، فاشيسم، و آزادی جنسی

قتل‌ و ناموس

همه‌ی « لوطي»ها به بهشت می‌روند (لطافت لواط)

ریسک امید بستن به پوپولیسم درس انقلاب ۵۷ بود

«نظام» را چگونه بفهمیم: درباره اسلاموفاشیسم

 

***