مقالههای گئورک زيمل جامعهشناس آلمانی (وفات ۱۹۱۸) برای من هميشه گيرا و دوست داشتنی بوده، برعکس سبک خشک و آکادميک ماکس وبر. او يکی از نخستين کسانی بود که تأثير ساختارهای مدرن و شهری را بر روان افراد در يک جامعهی در حال گذار توصيف کرده اند («از هم پاشیی محتواهای ثابت در عنصر سيال روح»). خواندن کارهای او برای کسانی که راجع به تئوری های مدرنيته تحقيق میکنند الزامی است. زيمل بر همهء نامهای مهم اوايل اين قرن تأثير گذاشته است، وبر، لوکاچ، بنيامين، فرانکفورتی ها، و چند مکتب مهم جامعه شناسی در آمريکا (از جمله جامعهشناسیی شهریی مکتب شيکاگو، مکتب کنشمتقابل سمبوليک، هربرت بلومر و اروين گافمن).
خانم شهناز مسمی پرست، مترجم برخی از آثار زيمل به فارسی، اخيراً مصاحبهای با روزنامهی اعتماد ملی کرده که خواندنی است و اين بخش از گفتههای او در بارهی سبک و سياق زيمل میتواند توصيف خوبی باشد برای روشنفکر جديی غيرآکادميک که امکانات تحقيق تجربی و ميدانی در اختيار ندارد. خانم مسمی پرست میگويد، «سبک انديشهی او مخالف با اسلوب جامعهشناسی رايج بود. او پژوهشهای دقيق تجربی انجام نمیداد، او مسأله حل کن نبود، بلکه مسأله بيان کن بود. به نحوی مبهم دربارهی ابهامات زندگی اجتماعی بحث میکرد و همهی اينها میتوانند عواملی باشند که دانشجويان به او جلب شوند؛ به اضافه آنکه او همه نوع افراد را سرکلاس خود میپذيرفت: زنان، دانشجويان خارجی، مستمعان آزاد، و يهوديان. او در تقرير درسهايش از وجود خود مايه میگذاشت، از روی افکار ديگران حرف نمیزد، بلکه در حضور جمع کثيری از حاضران فکر میکرد و حرف میزد . . . شما در مقالههايش میتوانيد فيلسوف، زيبايیشناس، جامعهشناس، و روان شناس را باهم ببينيد. بارقههای درخشان، نگاه ظريف ديالکتيکی به مسايل، ترکيب همه چيز باهم، حرکت از سويی به سويی، سرريز شدن ايدهها بدون هيچ نظمی، اينکه او در سخنرانیهايش به نتايج اسلاف يا پژوهشگران ديگر اشاره نمیکند و بنابراين ذهن حضار را خسته و ملول نمیسازد. خوب معلوم است که چنين سخنرانی ای دانشجويان، روشنفکران، و حتا افراد عادی را هم جذب میکند. او دربارهی موضوعات روزمره که ديگران در مورد آن هيچ حرفی برای گفتن نداشتند سخن میگفت؛ دربارهی کلان شهر [متروپليس] و تأثير آن بر حالات ذهنی فرد، دربارهی غريبه، فقير، ماجراجو، و روسپی، دربارهی تلاقيی نگاه و چهره، دربارهی مـُد، زيورآلات، دربارهی در، پل، دسته و قاب، دربارهی حواس، زمان و مکان، اهميت نمادين پول و کالاها . . . او فلسفه را از موضوعات انتزاعی به موضوعات انضمامی روزمره کشاند.»
~
خانم شهناز مسمی پرست، مترجم برخی از آثار زيمل به فارسی، اخيراً مصاحبهای با روزنامهی اعتماد ملی کرده که خواندنی است و اين بخش از گفتههای او در بارهی سبک و سياق زيمل میتواند توصيف خوبی باشد برای روشنفکر جديی غيرآکادميک که امکانات تحقيق تجربی و ميدانی در اختيار ندارد. خانم مسمی پرست میگويد، «سبک انديشهی او مخالف با اسلوب جامعهشناسی رايج بود. او پژوهشهای دقيق تجربی انجام نمیداد، او مسأله حل کن نبود، بلکه مسأله بيان کن بود. به نحوی مبهم دربارهی ابهامات زندگی اجتماعی بحث میکرد و همهی اينها میتوانند عواملی باشند که دانشجويان به او جلب شوند؛ به اضافه آنکه او همه نوع افراد را سرکلاس خود میپذيرفت: زنان، دانشجويان خارجی، مستمعان آزاد، و يهوديان. او در تقرير درسهايش از وجود خود مايه میگذاشت، از روی افکار ديگران حرف نمیزد، بلکه در حضور جمع کثيری از حاضران فکر میکرد و حرف میزد . . . شما در مقالههايش میتوانيد فيلسوف، زيبايیشناس، جامعهشناس، و روان شناس را باهم ببينيد. بارقههای درخشان، نگاه ظريف ديالکتيکی به مسايل، ترکيب همه چيز باهم، حرکت از سويی به سويی، سرريز شدن ايدهها بدون هيچ نظمی، اينکه او در سخنرانیهايش به نتايج اسلاف يا پژوهشگران ديگر اشاره نمیکند و بنابراين ذهن حضار را خسته و ملول نمیسازد. خوب معلوم است که چنين سخنرانی ای دانشجويان، روشنفکران، و حتا افراد عادی را هم جذب میکند. او دربارهی موضوعات روزمره که ديگران در مورد آن هيچ حرفی برای گفتن نداشتند سخن میگفت؛ دربارهی کلان شهر [متروپليس] و تأثير آن بر حالات ذهنی فرد، دربارهی غريبه، فقير، ماجراجو، و روسپی، دربارهی تلاقيی نگاه و چهره، دربارهی مـُد، زيورآلات، دربارهی در، پل، دسته و قاب، دربارهی حواس، زمان و مکان، اهميت نمادين پول و کالاها . . . او فلسفه را از موضوعات انتزاعی به موضوعات انضمامی روزمره کشاند.»
~
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر