صدایی که از صف «سنج و دمّام» بر میخیزد برای گوش امروزی نه تنها آرکاییک نیست بلکه شباهتهایی دارد به مینیمالیسم موسیقیدانانی چون «استیو رایش» ، «تری رایلی» و «لامونت یانگ». از این زاویه که، برخلاف خصلت ملودیک نوحه، اینجا از اساس ملودی یا «خوشآهنگی» کنار گذاشتهشده تا فقط ضرب و انقطاع و چکاچک و بوق شنیده شود؛ در یک ساختار پیچیدهی چندصدایی اما متکی به تکرار و تکرار و تکرار. اگر در آن مستغرق نشوید، چیزی که غربیها در هنرهای اجراگر و پرفورماتیو به آن تجربهی «ایمرسیو»* میگویند، اگر در بحر آن فرونروید، از بیرون یکنواخت و کسلکننده مینماید اما رمز این موسیقی دقیقاً آنجاست که در مسیر تکرار، به نوآنسها و تغییرات نامحسوس میرسد، سِحر شنیدن آن از توجه به چفتشدن ریتمهای متعدد در یکدیگر و خطوط بسیار آن حاصل میشود. شمار نوازندگان معمولاً زیاد است و ریتم دستها، طنین فلزی خاص سنج و تکصداهای بم و گرفتهی شیپور در پایان جملات نقطه میگذارند؛ جملاتی که در عین تکرار به هیچوجه ساده نیستند. تأثیر کامل این موسیقی در شنونده قاعدتاً با مشارکت در مراسم یا حرکت در کنار آن به دست میآید. اگر آن را به سالن موسیقی منتقل کنیم، به اجبار این خاصیت از دست میرود و برای جبران باید خصلت ملودیک یا رقص ریتمیک آن را افزایش داد (و خصلت «سریالیست» اصیل و عنصر «تکرار» آنرا حذف کرد)، کاری که مثلاً سعید شنبه زاده در اینجا در یک «تریو» و در ترکیب با رقص انجام داده:
اجرای تلفیقی ِ شنبهزاده مُدرن و شاد و غیردینی است. اما به مدد «یوتیوب» ما میتوانیم اجراهای متعدد و اصیل از این مراسم جنوبی (بوشهر و حوالی) را ببینیم. من عمداً یکی را برگزیدم که طولانیتر است و میطلبد که از ابتدا تا انتها با آن همراه شد تا انتظار خاصی که موسیقی مینیمالیستی از شنونده دارد، برای آنکه حلقه (لوپ) های پیچیدهی آن قطره قطره تهنشین شود، اینجا برآورده شود. همزمان باید به حرکت دستهای نوازندگان و نحوهی پاس دادن آنها به یکدیگر توجه کرد و به آن چشم دوخت (همانقدر «پرفورمانس» است که موسیقی). برای مقایسه با حساسیت پُستمدرن میتوانید مثلاً به قطعهی یکساعتهی «آخرین شتر در پاریس»** ساختهی تری رایلی گوش دهید. تأثیربه دستآمده، نه تراژیک و سوگوارانه است مثل نوحه، و نه خلسهوار و ازخود بیخود شدن پرانرژی ِسماع صوفیانه، بلکه نوعی فیکسشدن و غرق شدن ترنسگونه است در یک تقدیر محتوم که پایان آن از آغاز رقمزده شده. /// عبدی کلانتری
برخلاف خصلت ملودیک نوحه، اینجا از اساس ملودی یا «خوشآهنگی» کنار گذاشتهشده تا فقط ضرب و انقطاع و چکاچک و بوق شنیده شود؛
در یک ساختار پیچیدهی چندصدایی اما متکی به تکرار و تکرار و تکرار.
*Immersive
**The Last Camel In Paris
منبع : فیسبوک عبدی کلانتری، ۱۱ مهرماه ۱۳۹۶ (۳ اکتبر ۲۰۱۷)
بخوانید:
از تحریرهای نوحه تا پروگرسیو راک و تـکنو : آلبوم آخر محسن چاوشی
تدفین در لوس آنجلس: مرگ رسمی موسیقی پاپ تبعیدی
بخوانید:
باب دیلن ـ دو برنامه رادیویی از عبدی کلانتری
صوت سکوت: موسیقی زیرزمینی ایران ۱۳۸۵ - عبدی کلانتری
مدانا، تابو و طغیان ۱۳۸۷ - عبدی کلانتری
الویس، «جلف» و «قبیح»! ۱۳۸۶ - عبدی کلانتری
فایل صوتی و گپ خودمونی
سکس و مذهب در کار پرینس - ۱۳۸۵ - عبدی کلانتری(فایل صوتی)
افسون بروس سپیرینگستین
فایل صوتی
بروس: رویایی را در سر میپرورانم - عبدی کلانتری(فایل صوتی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر