عبدی کلانتری
منبع: فیسبوک، بخش یک، بخش دو، ۲۲ بهمن ۱۳۹۷
۱
تابستان سال ۱۹۷۶ میلادی است ـ ۱۳۵۵ شمسی ـ دو سال پیش از انقلاب پنجاه و هفت در ایران. در ایالات متحده کابینهی جمهوریخواه جرالد فورد روی کار است، نیکسون به خاطر «واترگیت» استیضاح، بیآبرو و مجبور به استعفا شده و معاونش جای او نشسته. هنری کیسینجر، دوست نزدیک خانوادهی پهلوی، وزیر خارجه و سخنگوی اصلی دولت است. شکنجه و نقض حقوق بشر توسط وفادارترین متحدان آمریکا برای او دردسر ایجاد کرده چون این روزها گزارشات بسیاری در این مورد به چاپ میرسد. به نحوی که برندهی انتخابات ماه نوامبر آینده، جیمی کارتر از حزب دموکراتیک، «حقوق بشر» را سرلوحهی سیاست خارجیاش اعلام خواهدکرد. این روزها نام دو سه تن در صدر منفورترین دیکتاتورهای جهان در نقض حقوق بشر مدام تکرار میشود که هر سه دوستان نزدیک «دکتر کیسینجر» محسوب میشوند: اسم ژنرال «آگوستو پینوشه» دیکتاتور شیلی در صدر است. سپس «فردیناند مارکوس» رئیس جمهورفیلیپین، و نفر سوم؟ خودتان حدس زدید!
طراحی از دیوید لیواین، برای نیویورک ریویو آو بوکز
۲
در این تاریخ، دو هفتهنامهی «تایم» و «نیوزویک» معروفترین و پرفروشترین نشریات سیاسی آمریکا هستند، هریک با تیراژ چندین میلیونی. «تایم» محافظهکارتر است و به جناح راست تعلق دارد؛ «نیوزویک» به سیاستهای دموکراتها نزدیکتر. در تهران، من سال دوم دانشکده هستم، نه چندان سیاسی، اما به شدت حساس نسبت به سانسور کتاب و نشریات و فضای ترس و دلهره در دانشگاه. از لحاظ رفاه شخصی جای شکایت نیست. آموزش عالی رایگان شده؛ برای اولین بار در «دانشگاه ملی ایران» ــ دانشگاه الیت طبقات بالاــ چهرههای فقیر ومحروم در کنار دختران وزیر کابینه، صندلیهای کلاس مرا اشغال میکنند. دولت به هر دانشجو مبلغ پانصدتومان کمک ماهانه میدهد. من هم که آپارتمان خصوصی و اتوموبیل شخصی دارم این کمک را دریافت میکنم. تایم و نیوزویک را مرتب به زبان اصلی میخوانم.
۳
مشتری یک کتابفروشی هستم که فقط کتابها و مجلات انگلیسی میفروشد، (در خیابان شاه سابق؟ کسی یادش هست؟): همه چیز دارد، از آثار مارکس چاپ پنگوئن تا پنتهاوس و پلیبوی و پورنِ هاردکور. تنها جایی در تمام کشور است که سانسور در آن وجود ندارد. شاید برای آنکه مشتریها همه آمریکایی هستند. کارهای ماکس وبر را برای کلاسهام از آنجا میخرم. یکبار یکوعده چند کتاب جیبی از کارل مانهایم، ورنر ستارک، پیتربرگر و توماس لاکمن را یکجا میخرم و در یک کیسه همراه با الفیه شلفیه با اشتیاق به خانه میبرم. مشکلی در خواندن نشریات سینمایی (فیلمزاندفیلمینگ، سایتاندساند) ورمانهای انگلیسی ندارم. فیلمهای سینمایی را همیشه به زبان اصلی در انجمن ایران و آمریکا واقع در عباسآباد میبینم. زندگی رویهم رفته خوب و روبراه است: روزها دو سه ساعت کلاس، نمایشگاه یا خرید، سینما و تئاتر و شبها کافههای تاریک بالای شهر.
۴
تا آنکه یک روز در آن کتابفروشی، چشمام به گزارشی در مجلهی «تایم» میافتد با این عنوان: «شکنجه به مثابه سیاست رسمی: شبکهی شرارت». از این تاریخ به بعد دیگر من همان دانشجوی سابق نخواهم بود. روشهای ساواک طبق این گزارش: «دستبند قپانی»، «اتاق تمشیت»، «کلاهخود»، «آویزان کردن وزنه از بیضهها»، «تجاوز جنسی»، «شوک الکتریکی»، «فروکردن بطری در مقعد» و . . . درست زیر دماغ ما بچههای پرمدعای روشنفکر که خدا را بنده نبودیم. گوش من حالا برای شنیدن روایت همکلاسیهای «سیاسی» آماده است، برای سیاسی شدن. برای گوش سپردن به قصههای تاریک شهر!
۵
«تایم» با تیراژ چند میلیونی، در تاریخ ۱۶ آگست ۱۹۷۶ گزارش چهارصفحهای ویژهاش را دربارهی حقوق بشر منتشر میکند: «شکنجه به مثابه سیاست رسمی: شبکهی شرارت». شش عدد پَنِل نقاشی سیاه و سفید گزارش را تزیین کرده: پلانتون، اسبسوار، فشاربر شکم، زیردریاییِ خشک، کلاهخود، و چوبِ طوطی.
پنلها دلخراشاند.
چند پارگراف از گزارش را بخوانیم (زیراکسِ گزارش در پایین):
الزام حقوق بشر برای دریافت کمک نظامی
«کنگرهی آمریکا متممای مینویسد بر لایحهی کمکهای نظامی و فروش تسلیحات (۱۹۷۶). این متمم دولتهای دریافتکنندهی کمک نظامی از آمریکا را ملزم میکند تا راجع به شرایط حقوق بشر در کشور خود به کنگره گزارش دهند. پرزیدنت جرالد فورد این متمم را وتو میکند اما نمایندهی حزب دموکراتیک درکنگره میگوید سال آینده این متمم دوباره به کاخ سفید عرضه خواهد شد.» {سال آینده رئیس جمهور جدید، جیمی کارتر از حزب دموکراتیک، «حقوق بشر» را سرلوحهی سیاست خارجیاش اعلام خواهدکرد.}
شیلی، تجاوز توسط سگهای تعلیم دیده
«از میان چندین کشور که امروزه متهم به استفاده از شکنجهاند به دشواری میتوان بدترینشان را نام برد اما دو نمونهای که متخصصان در بیشتر موارد ذکر میکنند شیلی و ایران است. طی سه سالی که از سرنگونی دولت مارکسیست سالوادور آلنده در شیلی میگذرد {در کودتای «سیا»، ۱۹۷۳} طبق منابع معتبر کلیسا در آن کشور نزدیک به هزار نفر شیلیایی توسط پلیس مخفی (دینا) زیر شکنجه به قتل رسیدهاند. هجده ماه پیش، در یک موج گسترده ۲۰۰۰ نفر دستگیر شدند که ۳۷۰ نفر از آنها برای همیشه ناپدید گشتند . . . شکنجه در مراکز مخفی رخ میدهد که محل آنها مدام تغییر میکند. یکی از این شکنجهگاهها دیسکوتکی است به نام ویلاگریمالدی در شهر سانتیاگو. بسیاری از دستگیرشدگان برای شکنجه به اردوگاههایی نظیر تهرسآلموس در همان شهر منتقل میشوند. طبق یک گزارش موثق، تا تاریخ ماه مه امسال ۸۵ زندانی زن در تهرسآلموس نگهداری شدهاند که ۷۲ نفر از این زنان اِعمال شکنجه را تأیید کردهاند. متداولترین روشهای شکنجه عبارتاند از ضرب وشتم، تجاوز جنسی (گاه توسط سگهایی که به همین منظور تعلیم دیدهاند)، شوک الکتریکی، و سوزاندن پوست توسط سیگار.»
نهادینه شدن شکنجه در ایران
«بنا به گزارش "کمیسیون بینالمللی قضات" که مرکز آن در شهر ژنو است، در ایران پس از کودتای ۱۹۵۳، نقض حقوق بشر از جمله شکنجه به میزان بیسابقهای رایج شدهاست . . . به گفتهی حقوقدان فرانسوی ژانمیشل برونشویک که ماه ژانویه شرایط زندانهای ایران را بازرسی کرده، ساواک (پلیس امنیتی ایران) ۲۰۰۰۰ عضو و یک شبکهی ۱۸۰۰۰۰ نفری از خبرچینانِ حقوق بگیر در اختیار دارد.
روشهای شکنجه در ایران نه تنها شامل شوک الکتریکی و ضرب و شتم بلکه استعمال بطری در مقعد، آویزان کردن وزنه از بیضهها، و ابزاری نظیر «کلاهخود» است که روی سر قربانی گذاشته میشود تا فریادهای او چندین برابر در سرش طنین بیندازد. هفتهی گذشته خبرنگار تایم، کریستوفر اوگدن، که با وزیر امور خارجه هنری کیسینجر در ایران بود، با شاه مصاحبه کرد و از او دربارهی شکنجه پرسید. شاه پاسخ داد: "ما از همان روشهایی استفاده میکنیم که کشورهای پیشرفته به کار میگیرند، روشهای روانشناسانه. ما آنها را مقابل اعترافات قرار میدهیم. وقتی در برابر اعترافات رفیقانشان قرار گرفتند به ما همه چیز را خواهند گفت." شاه همچنین تعداد زندانیان سیاسی را هم انکار کرد و گفت عدد واقعی چیزی در حدود ۳۴۰۰ تا ۳۵۰۰ نفر است.
شاه اضافه کرد، "اما اینها زندانی سیاسی نیستند، کسانی هستند که نسبت به مملکت وفاداری احساس نمیکنند." . . . اما واقعیت این است که ساواک به طور اخص بر گروههایی متمرکز شدهاست که شامل نویسندگان، هنرمندان، و روشنفکران میشود. در میان کسانی که طی دو سه سال اخیر شکنجه شدهاند میتوان از ویدا حاجبی تبریزی جامعهشناس، غلامحسین ساعدی نمایشنامهنویس معروف، و فریدون تنکابنی داستاننویس نام برد. شاید دهشتناکترین وجه این سیاست در شیلی و ایران نهادینهشدن شکنجه باشد، این حقیقت که شکنجه تبدیل به روال عادی و حوزهی عمل خصوصی نهادهای نیمهمستقل امنیتی و پلیسی شدهاست.»
عبدی کلانتری ـ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷