واکنش ها در برابر سخنرانی احمد شاملو درباره داستان ضحاک در شاهنامه
این مقاله در نشریه «کنکاش»، دفتر هشتم، بهار ۱۳۷۱ به چاپ رسیده است.
فایل پی
دی اف ـ با حجم کم:
http://abdeekalantari.webspaceforme.net/archive/kalantari/pdfs/shamloo-and-shahnameh.pdf
فایل پی
دی اف ـ با حجم کم:
http://abdeekalantari.webspaceforme.net/archive/kalantari/pdfs/shamloo-and-shahnameh.pdf
عبدی کلانتری
کسانی که به توییتر سر میزنند شاید دیده باشند که دو سه روز قبل، نیمههای اکتبر ۲۰۲۰، کاربران «بیدارزنی» در یک رشته توییت، به نقل از فردی ناشناس، مرا متهم به «زنآزاری و خشونت روانی» کرده و نوشتند که طی یک دوران طولانیِ چهلساله، من شریکهای زندگی خودم را به طور سیستماتیک مورد آزار روانی قرار دادهام. دیگرانی که این توییتها را بازنشر کردند، اتهام «تجاوزجنسی» را هم به آن افزودند، اتهامی که در توییتهای اصلی وجود نداشت. این بازنشرها همچنان ادامه دارد و من نمیدانم به کجا ختم خواهد شد.
نیت من در اینجا پرسش از رفتار خودم است: اگر زنی در زندگی من هست که به دلیل آزار روحی از من شاکی باشد من چگونه میتوانم ضمن حفظ هویت و حریم او، در فضای عمومی یا خصوصی حرف او را بشنوم و تلاش کنم بفهمم و اشتباهم را بپذیرم و پوزش بخواهم؟
اگر حدس من درست باشد که نویسندهی این توییتها همان آشنایی است که مدتی در زندگی من بود، نه پارتنر یا شریک زندگی بلکه «آشنا»، و به شدت از من آزرده است ــ من نه امروز و دیروز بلکه ماهها با کلنجار با خود، تدریجاً به این نتیجه رسیدهام که خطایی بزرگ از من سرزده که به نحوی باید جبران شود. این همان مورد از «خشونت روانی» است که باید مسؤلیتاش را به عهده بگیرم. اینجا جای پرداختن به جزییات این ارتباط نیست، شاید در فرصتی دیگر میسر باشد، فعلاً به این اشاره اکتفا میکنم: نیاز و خواهش و محبتِ بیشائبه از یکسو، و یک نارسیسیسمِ مردانهی بیتفاوت از سوی دیگر بدون احساس عاطفی! ادامه دادن به چنین ارتباطی، وقتی که یک طرف توقع عشق و محبت دارد و طرف دیگر تنها به تماس بدن میاندیشد میتواند موجب آسیب روحی و اندوه بسیار شود. من اینجا، از این آشنا پوزش میخواهم و اعلام میکنم اگر او یا شخصی که توییت را برایش نوشته مایل است جایی در فضای عمومی با من بنشیند و حرفهایش را بزند، من با کمال میل میپذیرم و آمادهام به هر شکلی که او لازم میداند جبران کنم؛ با حفظ هویت و حریم او، و در صورت تمایل او با حضور یک فرد معتمد سوم.
به جز مورد بالا، باید مسؤلیت عمل دیگری را نیز به گردن بگیرم که نتیجهاش در زمستان ۲۰۱۵ پس از شش سال رابطه به جداییِ شریک زندگی من منجر شد. هر زمان که این عزیز بخواهد، با همان شرایط بالا، من حاضر به شنیدن و قبول مسؤلیت در فضای عمومی هستم. پیشاپیش پذیرفتهام و به خود او و همهی دوستانِ مشترک هم گفتهام که آزردگیِ عمیق او به سبب اشتباهات من بود.
دو موردی که ذکر کردم ارتباطی به اتهامات توییتهای بازنشرشده ندارد. من هرگز کسی را علیرغم میل او به اجبار به رابطه نکشاندهام و هرگز زنی را تهدید به نشر «آرشیو عکسهای عریان» نکردهام، و هرگز در دههی ۶۰ باعث زندانی شدن زنی نشدهام. در توییتهای بازنشر شده، اتهامات بسیار کلی است و همه را در بر میگیرد شامل همسر سابق من و دوست نزدیک او در دههی۶۰ ، سپس پارتنر آمریکایی من، و پارتنرهای ایرانی طی این چهار دهه. اتهام این است که من با دستکاری ذهن این زنان به طرزی سادیستی از آزار آنها لذت میبردهام تا وقتی که آنها به دامن افسردگی و قرص و دارو کشیدهشدهاند. همهی این زنان حی و حاضرند، همه دارای اراده و عاملیت و شعور، با اسم و مشخصات، و حاضر به گفتگو اگر «بیدار زنی» قصد راستیآزمایی با آنها را داشته باشد. اگر هرکدام از آنها روایت توییتها را تأیید کند، قطعاً من مسؤلیت را خواهم پذیرفت.
من از کسانی که دست به تکثیر توییتهای «بیدار زنی» میزنند خواهش میکنم توجه داشته باشند «تجاوز جنسی» اتهامی نیست که در این توییتها آمدهاست. من مرتکب چنین عملی نشدهام و صراحتاً این اتهام را رد میکنم.
من دلیل بازنشر این توییتها را درک میکنم و با آن همدردی دارم. بسیار خوشحالم که جنبشی بزرگ آغاز شده که به زنان صدا و جرئت بخشیده تا آزاردهندگانِ خود را در فضای عمومی افشا کنند. به گواهیِ نوشتههایم، من نیز خواستهام به سهم خودم به این جنبش کمک کنم. اکنون نیز اگر زنی پا پیش بگذارد و انگشت اتهام به سمت من بگیرد و روایتی از آزاری که خود او از من دیده یا شاهدش بوده به دست دهد، من مایلم آنرا بشنوم. من میخواهم بیاموزم و مسؤلیت بپذیرم و رفتارم را اصلاح کنم. بهای آنرا نیز میپردازم.
۲۲ اکتبر ۲۰۲۰، نیویورک