tag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post8229887264503452425..comments2023-10-27T11:45:41.883-04:00Comments on عبدی کلانتری: میرشمسالدین ادیبسلطانی و مسئلهء چپUnknownnoreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post-49640331009113843122011-09-23T14:10:39.310-04:002011-09-23T14:10:39.310-04:00دست کم دباره این متن نباید نگران فهم خواننده باشید...دست کم دباره این متن نباید نگران فهم خواننده باشید - حالا چه از نوع ایرانی غیر تعلیم ندیده اش چه غیر آن. متن شما به قدر کافی روشن است. نظر من در اصل به سطح بحث آقای ادیب در کتابشان مربوط می شد. شما کتاب را نقد محتوایی کرده اید. آقای نیکفر هم همین کار را کرده اند. اما مشکل من این است که اصلا نمی توانم کتاب را جدی بگیرم. استدلال ها سستند. استنادات بیشتر دایره المعارفی هستند. کتاب حتی شرح تعلق شخصی به مارکسیسم هم نیست، چرا که سعی می کند رساله ای علمی باشد. دریک کلام مدعایی پر تر از آن دارد که نوعی زندگی نامه فکری باشدو محتوا و پرداخت آن کم مایه تر از آن است که به عنوان رساله علمی خوانده شود. شاید اگر کتاب به فارسی نوشته شده بود اینقدر ضعیف به نظر نمی رسید. من قصد ندارم شما را قانع کنم که کتاب کار خوبی نیست. شاید تعریف من از کتاب خوب اصولا چیز دیگری است.Abbednoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post-4853987909575853182011-09-22T10:12:47.055-04:002011-09-22T10:12:47.055-04:00آقا، نه خانم
دال سین، نه سین دال
:)
استایلیستیک حو...آقا، نه خانم<br />دال سین، نه سین دال<br />:)<br />استایلیستیک حواس پرتی؟ <br /><br />داریوش سد. س.https://www.blogger.com/profile/12863605263132717429noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post-64495747447181697162011-09-22T10:07:20.546-04:002011-09-22T10:07:20.546-04:00آقا (خانم؟) سین دال ــ ممنون از توضیحات تان. قاعدت...آقا (خانم؟) سین دال ــ ممنون از توضیحات تان. قاعدتاً یک نوشته با زبان ساده و روشنی که من سعی دارم به کار بگیرم نباید احتیاج به «تابلو راهنما» داشته باشد، آنهم برای خوانندگان این نوع مطالب. اما تجربه به من آموخته که اتفاقاً خوانندگان این نوع مطالب است که نود درصدشان تعلیم خواندن ندیده اند. فارسی خوانها حقیقتاً نیاز جدی به تعلیم برای خواندن دارند. نقد بالا بر محور تضاد روش فلسفهء آنالیتیک و پوزیتیویسم منطقی از یک سو (گرایش آقای ادیب سلطانی)، و نحوهء به عمل آمدن و گسترش بحث در این کتاب که از نوعی دیگر است، تنظیم شده. گذشته از این، هیچ نقد جدی ای نمی تواند خصلت های «استایلیستیک» متن مورد بررسی را نادیده بگذارد. اساساً نقد در هر حیطه ای (هنر، فلسفه، ادبیات، سینما . . .) بدون چنین توصیفی ناقص است. باری، انگار برخلاف نظر شما، کمی دستخوش پرچانگی شدم! ع کعبدی کلانتریhttps://www.blogger.com/profile/06549891666698468015noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post-47665309812567489942011-09-22T09:31:36.251-04:002011-09-22T09:31:36.251-04:00آقای Abbed ــ نوشته های آقای کلانتری را اینقدر سر...آقای Abbed ــ نوشته های آقای کلانتری را اینقدر سرسری نخوانید، خیلی چیزها از چنگ تان می رود! نقد بالا سراسر انتقادی است اما با لحنی احترام آمیز که شایستهء انسان بزرگی چون ادیب سلطانی است. نکات انتقادی عبارت اند از<br />ــ عدم توجه به نقد فلسفهء سوژه به ویژه در شکل ساختارزدایی زبانی که با پوزیتیویسم ادیب سلطانی نمی خواند. کلانتری می نویسد: از میان همهء این چالشها، مهمتر از همه برای کسی با گرایش آقای ادیب سلطانی، قاعدتاً باید چالش زبانی (چالش ساختار شکنانهء معناگریز) باشد. در کتاب حاضر، آقای ادیب سلطانی بارها به ضرورت دقت زبانی و مفهومی («ریگور») تأکید میورزد که در راستای پوزیتویسم منطقی اوست؛ ولی آن «چالش ذهنی بزرگ» را که نام برده بود به حوزهء زبان نمی کشاند. <br />ــ انتقاد از گرایش پوزیتیویستی کتاب ادیب سلطانی (که نیکفر به آن نپرداخت) که به طور کلی که با روح زمان و حتا مارکسیسسم معاصر غربی در تضاد است.<br />ــ انتقاد از ذهنی گرایی فلسفی بدون توجه به تاریخ سیاسی. کلانتری به فقدان مفهوم «بربریت» در بینش خوش بینانه و علم گرای ادیب سلطانی اشاره می کند. مفهومی که در دیالکتیک خود مارکس موجود است. نقل قول زیرکانه از هملت به همین منظور است، زیرا ادیب سلطانی که خود ادیب و شکسپیر شناس است این جنبهء «ضدفلسفی» هملت (و مارکس) را پذیرا نشده. <br />خوانندگان نوشته های آقای کلانتری باید همیشه یادشان باشد که او حرفهایش را بدون تأکیدهای زیاد و صفت های بی جا می گوید و می گذرد چون پرگو و پرچانه نیست.د. س.https://www.blogger.com/profile/12863605263132717429noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post-46399629983973463522011-09-22T05:37:54.364-04:002011-09-22T05:37:54.364-04:00به شخصه نظر کاملا مثبتی نسبت به ترجمه های آقای ادی...به شخصه نظر کاملا مثبتی نسبت به ترجمه های آقای ادیب سلطانی دارم. گذشت زمان هم در عمل ثابت کرده که مترجمان بیش از پیش از مجموعه معادل گذاری های ایشان در متون خود استفاده می کنند. من هم ده سال پیش فکر می کردم ادیب سلطانی پروژه ای شخصی را دنبال می کند که بردی در جامعه فلسفی ایران ندارد. امااین روزها که هر از گاهی به متون ترجمه شده نگاه می کنم رد و اثر ایشان را به شکل بارزی می بینم. براین اساس فکر می کنم ایشان در واقع پیروز مجادله ای بودند که منتقدان ایشان آغاز کردند. زبان فلسفی ایران امروز بدون ادیب سلطانی عنصر مهمی را کم داشت. <br />اما درباره آخرین کتاب ایشان متاسفانه باید بگویم که به تحلیل شما مخالفم و فکر می کنم در ستایش مبالغه کرده اید. این کتاب واقعا ضعیف است. اظهارنظرها از بیان سلیقه های شخصی و اطلاعات دانشنامه ای فراتر نمی روند. آن هم نه مثلا دانشنامه فلسفی راتلج که فرهنگ لغت لاروس برای اینکه نشان داده شود لوی ارگون مارکسیست بوده. علی رغم علاقه وافرم به ایشان و آشنایی که از سال ها پیش با هم داریم نتوانستم کتاب را تمام کنم. حتی استناد ایشان به متون اصلی مارکس نیز استنادی به روز نیست. در خیلی از بخش ها به سایت های اینترنتی استناد شده. متاسفانه نه نوشته آقای نیکفر و نه نوشته شما که هردو از این کتاب تعریف می کنند نتوانست من را قانع کند کتاب را دوباره به دست بگیرم. کتاب حقیقتا خوب نوشته نشده. <br /> <br />آقای کلانتری واقع بین باشیم. حتی مترجم و زبان شناس درجه یکی مانند ادیب سلطانی هم می تواند کتاب ضعیف بنویسدabbednoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6619099945009117253.post-89272819340898877382011-07-17T04:42:33.165-04:002011-07-17T04:42:33.165-04:00باسلام
جناب عبدی من معمولاَ شما را فردی تحلیلگر می...باسلام<br />جناب عبدی من معمولاَ شما را فردی تحلیلگر میشناسم اما در این مطلب بیشتر قصد کتاب ادیب سلطانی را توصیف کنید .ایا بهتر نبود درباره ی بی معنایی نوشتن (بهتر است بگویم مونتاژ)این کتاب قویتر واکنش انتقادی نشان میدادید؟.فکر میکنم شما هم میخواهید با ادیب سلطانی با تعارف برگذار کنید.اما من مثل آن پسرک داستان هانس کریستین آندرسن وقتی کل یک شهر می گفتند پادشاه چه لباس زیبایی دارد می گویم این پادشاه (ادیب سلطانی) لخت است.ازشما توقع دارم به طور شفاف توضیح دهید که ایا کارهای ادیب سلطانی را بیشتر گونه ای خیانت به تفکر و توطئه ای برای دور کردن فارسی زبانان از تفکر غربی تلقی نیست؟<br />متشکرم(بهروز نظری)<br />لطفا سری به وبلاگ من با عنوان "نقد عقل محض" بزنید.همچنین فیس بوک با عنوان "نقد عقل محض"Anonymousnoreply@blogger.com