گزیدههایی از یک مصاحبه
مترجم : عبدی کلانتری
نوآم چامسکی: دربارهی ترامپ و موقعیت کشور در حال حاضر
نیویورک تایمز، پنجم جولای ۲۰۱۷
نوآم چامسکی: نمیشود دقیق حدس زد که منظور مارکس چه بود وقتی نوشت، «فیلسوفان تاکنون جهان را به شیوههای گوناگون فقط تفسیر کردهاند؛ نکته آن است که جهان را باید تغییر داد.» آیا منظور مارکس این بود که فلسفه قادر است جهان را تغییر دهد، یا اینکه خود فیلسوفان باید آستین بالا بزنند و به امر مبرم تغییر جهان بپردازند؟ اگر فرض اول را بگیریم، مارکس فلسفه را در معنای گستردهی خود در نظر داشت که عبارت باشد از تحلیل نظام اجتماعی و آرای مربوط به نحوهی تغییر شرایط اجتماعی و دلایل یا چرایی ضرورت این تغییر. فلسفه با این تعریف عام میتواند در تحول اجتماعی نقش بازی کند، حتا نقشی اساسی، و فیلسوفان، از جمله در شعبهی فلسفهی تحلیلی، این نقش را هم در زمینهی فکری به عهده گرفتهاند و هم در زندگی فعال اجتماعیشان؛ نمونهی برجستهی چنین فیلسوفی برتراند راسل است.
پرسش: درست است، برتراند راسل هم فیلسوف بود و هم روشنفکر حوزهی عمومی (پابلیک اینتلکتوآل). در این رابطه شما خودتان را چگونه توصیف میکنید؟
چامسکی: راستاش را بخواهید به این چیزها فکر نمیکنم. خودم را درگیر فعالیتهایی میکنم که به نظرم مهم و چالشانگیز میرسند. بعضی از این فعالیتها با آن مقولاتی که ذکر کردید، به تعبیر مرسوم، منطبق میشود.
پرسش: پیش میآید اوقاتی که حجم و سنگینی عظیم درد و مصائب انسانها از تحمل کسی که نظاره میکند خارج میشود. شما به عنوان کسی که از یادآوری ِ دردهای مردم در جهان هیچگاه باز نایستاده، چطور میتوانید همهی این مصیبتها را شاهد باشید و کماکان نیروی درونی خودتان را برای ادامهی مبارزه حفظ کنید؟
چامسکی: نفس شاهد بودن (اگر به راستی شاهد باشیم) به خودی خود به آدم انگیزه میدهد که مقاوم باشد. و هیچ چیز الهامبخشتر از این نیست وقتی میبینیم چطور مردم کمبضاعت با رنجهای بسیار در زندگی، در شرایطی بسیار بدتر از آن چیزی که امثال ما طاقتاش را داریم، بی سروصدا و بدون تظاهر، با دلهای پرجرئت زندگیشان را پیمیگیرند و برای عدالت و احترام انسانی مبارزه میکنند.
پرسش: اما سوآل این است که شما وقتی که به شیوهای انتقادی با طیف بزرگی از بیعدالتیها درگیر میشوید، چه چیزی این حس عدالت اجتماعی را در درون شما برمیانگیزد؟ آیا نوعی انگیزش دینی در کار است که ناظر بر کنش اجتماعی شماست؟ اگر انگیزش مذهبی نیست پس چیست؟
چامسکی: خیر، انگیزش دینی نقشی ندارد بنا به دلایل موجه. به این دلیل که دین میتواند برای هرعملی توجیه بتراشد از والاترین آرمانها تا وحشتناکترین فجایع. در متون مقدس، فراخوان برای صلح و عدالت و شفاعت را کنار عبارتهایی داریم که از لحاظ تشویق جنایت و تبهکاری در کل ادبیات بشری بینظیر است. راهنمای ما فقط وجدانما است، حالا هر لباسی که بخواهیم به تن آن بدوزیم.
پرسش: اگر برگردیم به نکتهای که شما برآن انگشت گذاشتید، شاهد بودن، شاهد مصیبت بودن، معلمی مثل من چه توصیهای میتواند به دانشجویاناش بکند که آنها بتوانند این قابلیت را در خودشان بپرورانند که شاهد دردهایی باشند که از ناملایمتهای روزمرهی خودشان فراتر میرود؟ بسیاری از شاگردان من فقط به فکر فارغ التحصیل شدن هستند و بیتفاوتاند نسبت به رنجهای مردم دنیا.
چامسکی: حدس من این است که آنهایی که نسبت به رنج انسانها بیتفاوت هستند، چه در نزدیکیشان و چه در نقاط دور، در معرض آگاهی قرار نگرفتهاند، بی اطلاعاند؛ یا اینکه یک آموزهی سیاسی یا ایدئولوژی جلوی چشمشان را گرفته. این آدمها باید قادر شوند نسبت به باورهای مرسوم نگرش انتقادی پیدا کنند، باورهای رایج از نوع دینی یا سکولار؛ باید ظرفیت پرسیدن و وارسی کردن در آنها بالا برود، تا بتوانند دنیا را از چشم مردمان دیگر هم ببینند. چیزهایی را هم با چشم خودشان میتوانند شاهد باشند در همان محلی که زندگی میکنند، مثل آن انسان بیخانهای که در سرما دستاش را برای سکهای یا لقمهای غذا به سمت شما میگیرد.
پرسش: مبرم ترین مسألهای که امروز پیشاروی ماست چیست؟
چامسکی: مبرمترین موضوعات که واجد اهمیت مرگ و زندگی هستند عبارتاند از تغییرات زیستمحیطی و خطر جنگ هستهای. در خصوص موضوع نخست، رهبری حزب جمهوریخواه در ایالات متحده، در انزوای کامل از دنیا، یکپارچه عزم خود را جزم کرده که شانس بقاء بر روی کرهی زمین را از میان ببرد؛ شاید این حرف من افراط در کلام به نظر رسد اما اصلاً مبالغهای در کار نیست. برای جلوگیری از این پروژهی مخرب، باید در سطوح محلی و در سطح دولت (فدرال) دست به کار شد. دربارهی جنگ هستهای، اقداماتی که در سوریه و در مرز روسیه صورت میگیرد خطر جنگ (دو ابرقدرت) را بالا برده. علاوه براین، کابینهی دانالد ترامپ در ادامهی برنامهی باراک اوباما برای مدرنیزه کردن نیروی اتمی آمریکا، در مسیری حرکت میکند که خطرات فوقالعادهای دربر دارد. همانطور که اخیراً اسناد به ما نشان داده، نیروی پیشرفتهی هستهای ایالات متحده همان نخ باریکی را که بقای بشریت را نگه داشته، میخواهد پاره کند. این موضوع در جزییات خود در یک مقالهی مهم در «بولتن دانشمندان هستهای» (مارچ) تشریح شده؛ این مقاله به خاطر اهمیت آن باید در صفحات اول روزنامهها گزارش شود. مؤلفان این مقاله که در میان معتبرترین تحلیلگران رشتهی خود هستند مینویسند برنامهی مدرنیزه کردن تسلیحات اتمی در آمریکا، «قدرت کشتار جمعی موشکهای بالیستیک ایالات متحده را سه برابر افزایش خواهد داد - و دقیقاً وضعیی را باعث خواهد شد که انتظار میرود، یعنی وقتی که یک دولت مجهز به نیروی هستهای قصد آن را داشته باشد که با پیشدستی در حملهی اتمی بدون هشدار قبلی دشمن را پیشاپیش فلج کند.» اهمیت این مسأله روشن است. یعنی در لحظهی بحران، که امکان بروز آن بیشتر میشود، برنامه ریزان نظامی روسیه ممکن است به این نتیجه برسند که وقتی امکان پیشگیری (دیپلماتیک - دیترنت) وجود ندارد، تنها امید بقای آنها حملهی پیشگیرانه است، و این به معنی پایان کار همهی ما است.
پرسش: هراسناک تا مغز استخوان!
چامسکی: در چنین وضعیتی، کنشگری شهروندان باید بتواند چنین برنامههای خطرناکی را متوقف کند. باید به واشنگتن فشار آورد که به گزینههای دیپلماتیک رو کند، گزینههایی که واقعاً وجود دارد، به جای آنکه در نقاطی چون کره شمالی و ایران بدون تأمل به قدرت نظامی متوسل شوند.
پرسش: آیا شما هم مثل من معتقدید کارهای دانالد ترامپ ناگهانی و غیرقابل پیشبینی است؟ آیا ما نباید هراس داشته باشیم از مقابلهی هستهای در لحظهی تاریخیای که در آن به سر میبریم؟
چامسکی: من این ترس را دارم و تنها فردی هم نیستم که دچار این هراس است. شاید برجستهترین و معتبرترین فردی که در این باره اظهار نگرانی کرده «ویلیام پری» باشد (وزیر دفاع در کابینهی بیل کلینتون، مهندس و ریاضی دان) که یکی از مجرب ترین استراتژیستهای اتمی معاصر در دنیاست با تجارب بسیار در بالاترین سطح برنامهریزی جنگی در دولت آمریکا. او به تازگی از نوعی بازنشستگی بیرون آمد که مکرر و در موارد متعدد هشدار بدهد خطر اتمی تبدیل به تهدیدی بسیار جدی شده؛ به قول خود او، «امروزه، خطر نوعی از فاجعهی اتمی بیشتر از دوران جنگ سرد است، و اکثر مردم در عین بیخیالی نسبت به این خطر ناآگاه ماندهاند.»
×××