امروز در مجلهء هفتگی نیویورک تایمز (ضمیمهء ساندی تایمز) عکسی دیدم از خانم مارتا ناسبام، سکسی و سیاهپوشیده، تاپ چرمی و دامن کوتاه، جوراب شییر سیاه، کفش سیاه با پاشنهء تیز و . . . بلافاصله یاد آن بوسه ای افتادم که دوست نازنین ما اکبرگنجی از خانم ناسبام دریافت کرده بود (چه بوسهء شیرینی می بایست بوده باشد از چشم بندهء حسود!). مارتا ناسبام یکی از برجسته ترین فیلسوفان آمریکا است. تخصص او کلاسیک های یونانی و فلسفهء اخلاق است اما در مورد همه چیز نوشته است، از جمله جزییات بدن تماماً برهنهء هاروی کایتل در فیلم «پیانو» اثر جین کمپیون. نوشته هایش بسیار دلنشین و همه فهم است. در مقالهء معروفی، او جودیت باتلر را به خاطر زبان اجوج مأجوج آکادمیک به باد تمسخر می گیرد (تا اندازه ای هم بی انصافانه).
در مصاحبهء این هفته در نیویورک تایمز مگزین، از خانم ناسبام می پرسند آیا صحیح است که او را در زمرهء «چپ دینی» به شمار آوریم. او پاسخ مثبت می دهد و می گوید، «بله، چپ عقلانی و دینی. در محیط کلیسای مسیحی اپیسکوپال بزرگ شدم و ارتباط قلبی من با آن بیشتر از طریق موسیقی شکل گرفت. تمام اوقات در گروه کر کلیسا می خواندم و هنوز هم از آواز خواندن لذت می برم. بعد از ازدواج، من به یهودیت گرویدم. دیگر از معنویت آنجهانی ِ مسیحیت خسته شده بودم و به دنبال دینی می گشتم که اجرای عدالت را در همین جهان خاکی در مد نظر داشته باشد.»
در جای دیگری از مصاحبه در پاسخ سوآلی دربارهء بالاتنهء چرمی سیاهی که پوشیده می گوید، «من این بالاتنه را اول بار وقتی پوشیدم که انجمن فارغ التحصیلان گی و لزبین در دانشگاه شیکاگو مرا برای سخنرانی دعوت کرده بودند. فکر کردم چقدر مهربان اند که مرا، که گی نیستم، به عنوان سخنران اصلی دعوت کرده اند. بعد هم به من گفتند، «از تو تشکر می کنیم که تاپ چرمی پوشیده ای.»
لینک مرتبط درباره فيلسوفان دانشگاهي در نقش روشنفکر حوزهء عمومي در آمريکا
در مصاحبهء این هفته در نیویورک تایمز مگزین، از خانم ناسبام می پرسند آیا صحیح است که او را در زمرهء «چپ دینی» به شمار آوریم. او پاسخ مثبت می دهد و می گوید، «بله، چپ عقلانی و دینی. در محیط کلیسای مسیحی اپیسکوپال بزرگ شدم و ارتباط قلبی من با آن بیشتر از طریق موسیقی شکل گرفت. تمام اوقات در گروه کر کلیسا می خواندم و هنوز هم از آواز خواندن لذت می برم. بعد از ازدواج، من به یهودیت گرویدم. دیگر از معنویت آنجهانی ِ مسیحیت خسته شده بودم و به دنبال دینی می گشتم که اجرای عدالت را در همین جهان خاکی در مد نظر داشته باشد.»
در جای دیگری از مصاحبه در پاسخ سوآلی دربارهء بالاتنهء چرمی سیاهی که پوشیده می گوید، «من این بالاتنه را اول بار وقتی پوشیدم که انجمن فارغ التحصیلان گی و لزبین در دانشگاه شیکاگو مرا برای سخنرانی دعوت کرده بودند. فکر کردم چقدر مهربان اند که مرا، که گی نیستم، به عنوان سخنران اصلی دعوت کرده اند. بعد هم به من گفتند، «از تو تشکر می کنیم که تاپ چرمی پوشیده ای.»
لینک مرتبط درباره فيلسوفان دانشگاهي در نقش روشنفکر حوزهء عمومي در آمريکا